مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

صد و شانزده

آن کس که آزادی را جز به خاطر خـــود ِ آزادی می خواهد،برای بندگی ساخته شده است.


                                                                                                             آلکسی دوتوکویل

صد و پانزده

در راه برای رفتن به جنگل های ِ - تا حدی - دست نخورده رحیم آباد هستیم،شنیده ایم که مناظرش در آن منطقه نظیر ندارد.بین راه،در سراسر شهــر(رودسر)، بــَــنر غول پیکری جلب توجه می کند:"خواهرم حجابت یک ارزش است،باور کن" و در کنارش تصویر دختر بچه ی ِ کاملا ً محجبه ای هویداست.پیداست که اخوان بسیجی ِ آن دیار بدشان نیامده که از آن تابلو های بزرگ متعدد و بودجه کلان،مقداری را صرف تبلیغ حجاب کنند،آن هم این طور مفتضحانه.


به هر طریق با رسیدن به آن مناظر بی همتا، فکر تابلو هایی که رسانه ی ِ حکومتی ست از خاطرم می رود.به جنگل ها نگاه می کنم،به مــِـهی که لا به لای درخت هاست،به خــُــنکای دلپذیر آن در میان مرداد ماه و به رودخانه ی ِ پر آبش می زنیم و خودمان را ول می کنیم تا آب ما را با خود ببرد.


به هر حال با کمی عادی تر شدن فضا،نگاهی دقیق تر می اندازم و می بینم که هیهات ! اینجا هم که مالامال از زباله ست،کنار رودخانه و لا به لای درختان و کنار جاده و... هر جا نگاه می اندازی هستند.کلافه ام می کند و به این فکر می کنم که ایا براستی نمی شود بخشی از آن بودجه بی شمار خرج آگاهی رسانی در باب حفاظت از طبیعت شود؟


در شوروی سابق،هر چند که رسانه ها در بست در اختیار ایدئولوژی حاکم بود،ولی همان رسانه های وابسته در خدمت تبلیغ فعالیت های مفید اجتماعی هم بودند.در مقام مثال آنقدر در باب کار تبلیغ شده بود که معروف ست که مردم آن دیار به بیکاران به دیده تحقیر می نگریستند و بسیاری از خانواده های متمول - حتی زنان خانه دار - نیز خود را ملزم می دانشتند مشغول به کار شوند.ایا رسانه های وطنی خود را ملزم می بینند که در کنار برنامه هایی نظیر:سخنرانی مقام معظم،و یا مداحی ها و میز گرد های بی مفهوم متعدد اندکی به  مسائلی نظیر محیط زیست بها بدهند و به وارسی مشکلات حاضر به آن بپردازند؟آن هم درست زمانی که وضعیت محیط زیست آن این طور اسفناک است.


به هر حال شباهنگام،به همراه دوستم به پاکیزه کردن فضا بیرونی پرداختیم.حاصل کار حتی به صد متر هم نرسید و از ترس نیش پشه ها مجددا به خانه بازگشتیم.جمع شدن و ایجاد احساس  ِنیاز به پاکیزه کردن طبیعت در این زمانه،بیش و پیش از هر چیزی نیازمند رسانه است که اکنون از ما دریغ شده و حکومت ساز خود را می زند.اندک شماری هم که تلاش می کنند،دستاوردی آن چنان اندک دارد که حتی به چشم نمی آید.بیراه نیست اگر بگوییم بدترین منظره شمالستان تصویر بی شمار زباله هاست  ،چاره چیست نمی دانم،آن هم در شرایطی که تاسیس هر نهاد و یا حتی جمع کوچکی را خطری برای حکومت تلقی می کنند و فعالیت در آن خالی از خطر نیست.