بیش از یک ماه نبودنم بیش و پیش از هر چیز،بازتاب دشواری ها و مصائبی بود که از اواخر اسفند بر سرم هوار می شد و تا می آمدم قد برافراشته کنم دیگری از سر می رسید.در چنین مواقعی به سرم میزد که در این مکان و هوای مجازی،تنفسی بکنم و بگویم چه احوالاتی را از سر می گذرانم.اما به هنگام نوشتن دستم سست می شد و با این مشکل مواجه می شدم که توان رو در رو شدن و نگاشتن اش را در نوشتار ندارم،می گریختم.
اکنون و درست زمانیکه آمدم بار دیگر بخشی از ماجرا را بنویسم،دیدم باز توانم نیست.شاید در روزهای آتی بخشی از آن را بنویسم،شاید.
هر چند نیازی به گفتن نیست که از آرام شدن شرایط سخت مسرورم و مدام به این می اندیشم که اوضاع می تواند بسیار بیشتر در هم بپیچد.به همینش هم شکر.از تمامی دوستانی که جویای احوال بودند براستی سپاس گزارم.
من آمدم.
بعد نوشت:اینکه قدری پس از نگارش این نوشته،یکی دیگر از نزدیکان هم فوت کرد،از دهان کجی های روزگار بود؟
درود .
یه ضرب المثل آمریکایی میگه : زمانهای سخت می روند و مردمان سخت می مانند .
بدرود .
جمله ای ست - که متواتر است نیچه گفته - بدین مضمون:
آنچه سبب مرگ من نشود من را نیرومند تر می کند.
در هر صورت امیدوارم این جمله شامل حال من یکی نشود!
خوبه که اومدی، دلم برا نوشتنت-اینجا- تنگ بود!
مرسی
لطف داری یک دنیا
vaghean khub shod umadi,hey miumadam va dast az pa deraztar barmigashtam:-D
albat chizaye khub benevis,omidvar konande,hamegi lazem darim!
مرسی
حتما دخترم
پس نگرانیم بیخود نبود !
مراقب خودت باش ...
نمیدونم تا کی تا وقتی بشه این آدرسمه که برات گذاشتم.
خوش اومدی .
مرسی مادرم
بهت سر می زنم حتما
سلام محمدرضا خان
خوش آمدید. خودم که دستم به نوشتن نمی رود. چشم انتظار شما بودیم. بلا دور انشالا.
شکر ایزد که به اقبال کله گوشۀ گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
شاد و سالم باشید و بمانید انشالا.
سلام بر یک لیلی گرامی
اتفاقا من هم به صفحه ات فراوان سر زدم
دوست دارم شما هم بیشتر بنویسی
سلام
خودت که نوشته ای هر آنچه سخت و استوار است ....
نبودن و ننوشتن در روزهای شلوغ آخر سال و اول سال خیلی رایج است .
اگر برایت با سختی و درد سر همراه بوده خوب است که گذرانده ای و حالا از بالا بهش نگاه می کنی .
امیدوارم حداقل در این لحظه که پاسخ را برای شما می نویسم چند صباحی مجال نفس کشیدن بگذارد براین روزگار
یکی دیگر ؟ هر دو را تسلیت می گویم محمدرضا خان. دهن کجی را نمی دانم اما گاهی اوقات فقط باید منتظر گذر زمان بود و تحمل کرد. برایتان قدرت تحمل و صبوری آرزو دارم .
سپاس گزارم
همین حالا از مراسم ختم رسیدم
یاد رفتگان زنده باد
تسلیت می گویم
سپاس گزارم
متاسفم و تسلیت میگم
سپاس گزارم
کشتنمون ولی ضد گلوله پوشیده بودیم. حالا سر از جای دیگه در آوردیم
اوضاع ما هم همین بود بعد عید.
آدم دیگه انقد شوکه می شه که دیگه حرفی واسه گفتن باقی نمی مونه.
این حوادث هم جزئی از واقعیات زندگی است که باید با آن کنار آمد . قدیمی ها برای کنار آمدن با این موضوع می گفتند هر که در این درگه مقر ب تر است جام بلا بیشترش می دهند ..... صبور و بردبار باشید