در زمان حکومت رفیق استالین بر شوروی،تعداد زیادی روزنامه مانند قارچ در فضای مطبوعاتی به پشتوانه دولت سبز می شدند.جنس و نوع کلمات گرچه متفاوت بود و صورت های مختلفی به خود می گرفت،ولی محتوا بیش و کم یکی بود:فلاکت در دنیای سرمایه داری و خوشبختی در بهشت کمونیستی.با ظهور گورباچف و دوستان و در ادامه، چپه شدن رژیم حاکم،کم کم بساط این دست روزنامه ها برچیده شد.نقل است که تازه در زمان تنگ دستی در کشور های حاصل از فروپاشی بود که برخی از این روزنامه ها کارکرد راستین خود را نشان دادند،جای دستمال توالت را در مبال ها گرفتند،اگر در شست و شوی مغزی ناکارآمد بودند در گونه دیگری از شست و شو موفق ظاهر شدند و در عوض در تمیز نگاه داشتن ابنا بشر کارآمد بودند
هاشم آغا جری که عمری در نوشتن مقالات پیرامون نبوت مشغول بود،پس از سخنرانی کوتاهی در سال 81 پیرامون پروتستانیزم اسلامی به اعدام محکوم شد.در این میان سنگین ترین توپخانه را روزنامه کیهان راه انداخته بود که به قلم حسین شریعتمداری منصف آتش گسترده ای را بر روی او گرفته بود.پس از کشاکشی نسبتا طولانی کیهان این گونه تیتر زد:"آغا جر زد"
تکیه کلام آغا به دو جهت بود:نخست اشاره به نام فامیلی او و دیگری - و به گمانم اصلی - تکیه کلامی چال میدانی که هنوز هم کار آمد است.
...
یک هفته از فوت عزت الله سحابی و دخترش می گذرد و هنوز فضا آنچنان سنگین است که هیچ روزنامه ای جرات پردازش مستقیم بدان را ندارد.امروز که «مهرنامه» را خریدم،دیدم که عکس عزت الله سحابی را بر روی جلد کار کرده با عنوانی قابل تامل:جشن نامه ای به مناسبت روز تولد اش.در واقع عکس روی جلد صدای بغض سنگین افرادی از جنس ماست که نمی توانیم صدایمان را به جایی برسانیم.
می گویند که آدم عاقل کسی ست که از تجربیات خود درس بگیرد و عاقل تر کسی که از تجربیات دیگران درس بگیرد.شاید برای کسانی که دستی در کار دارند و انبساط فضا می تواند سوغات ایشان برای مردم باشد بهتر باشد که کمی باز بودن ساختگی ایجاد کنند تا این طور احساس خفگی نکنیم،وگرنه دور از ذهن نیست که در زمانی نه چندان دور روزنامه گان وطنی کارکردی نظیر همتایان روسی خود داشته باشند.
پ.ن:صبح رفتم و ساعت 11:31 دقیقه رسیدم خانه.بی اغراق.کم بودنم را به این حساب واریز کنید
وای. از حسین شریعتمداری... نمیتونم بگم.
وای
http://www.radiobeeb.com/news.php
پس این مطلب کنکور و دانشگاه چی شد؟
فضای باز ساختگی، چطور فضایی ست؟
جریان اغاجری نشان از فضای خفه و فشردگی گلوی آزادی بیان بود
صبر کن کنکور بدهند،دهم تیر آن طرف ها.آن طوری هماهنگ هم هست با اصل موضوع
http://1sama.ir/
می بینمش.مرسی
والاااااااااااااااااا ...
نظری ندارم.
میگم چه روزهای خوبی داشتیم و قدرش نداشتیم ! اعدام ... تخفیف ... سه سال حبس ... سه سال حبس ... دوسال تبعید داخلی .. پنج سال ممنوعیت تدریس ... با دوغ و دوسیخ گوجه اضافی
فک کنم همین جوری جساب میکردند و صورت حساب می نوشتن . ولی باز در مقایسه با امروز بهشتی بود برُین در معیت حوالعین ...
پرستوهای پر بسته ... تو گرمای تابستون ... زندان بان بی غیرت ... خدای من مرگ یکی رو برسون .. خدا لا لا خدا لا لا لالایی
واقعا حیف این روزهای زیبایمان نیست؟قدرناشناسی می کنیم
پسرم از صبح تا 11:30 شب !!! هلاک شدی که مادر ... هندونه و خاکشیر یادت نره .
من می خواهم شما را خاله خطاب کنم،آیا موافقید؟!
البته اگر اینجا سر بزنید!
سلام
البته چون ما زیاد از کاغذ در اون مواضع استفاده نمی کنیم همین شیشه پاک کنی را از ما قبول کنید
هرچه دوست داری خطابم کن پسرم ... بعد من به تو بگویم خواهرزاده بید مجنون ؟ به فکر خاله پیرت باش ! کی برود این همه راه را ؟
موضوع همین است که درس نمی گیرند و تنها فکر امروزشان و قدرت و زور زمان حالشان هستند غافل از اینکه... تاریخ تکرار پذیر است.
اینقدر فضا سنگینه که کم کم داره رو قلب همه کسانی که میفهمند فشار میاره. نمی دونم اینا راجع به ملت چی فکر کردند!!!
اگر نظر منیره را نخوانده بودم متوجه 11:30 شب نمیشدم و به خیال خودم در قبل از ظهر میچرخیدم
به قول الهه (خدا بانو) فضای سنگینه
البته به نظر من برای ملت نه برای امت
باید مراقب قلبهایمان باشیم
من بعد می خونمت... از وبلاگ پژوم به اینجا رسیدم... شاد زی و قلمت هماره سبز