پیش نوشت:خواندن این پست برای کسانی که برنامه «بفرمایید شام» را ندیدند ممکن است کمی گنگ باشد.اینکه خودم چرا می بینم و چطور میبینم را کسی اگر خواست برایش توضیح بدهم.
...
نتیجه یک پژوهش جالب نشان داده است که مزه ای که ما در دهانمان احساس می کنیم بر نوع قضاوت های ما موثر است.دانشمندان با تعدادی آزمایش بر روی داوطلبان به این نتیجه رسیدند که زمانی که مزه شرینی در دهان داریم،در قضاوت هایمان بیشتر به نیمه پر لیوان توجه می کنیم و در زمانی هم که کاممان تلخ است،در قضاوت هایمان سختگیرتر رفتار می کنیم ؛ در نهایت یک توصیه جالب کردند:زمانی که قصد قضاوت در مورد کسی و یا چیزی دارید سعی کنید که آب بنوشید ! اگر مزه دهانمان بر نوع قضاوتمان اثر می گذارد؛ بی تردید به تجربه می توان مشاهده کرد که نوع حسی هم که به فرد و یا شی مورد نظر داریم در قضاوتهایمان نیز موثر است.
بفرمایید شام در عید، در حالی نشان داده شد که دو گروهی که در آن شرکت کرده بودند دوستان یکدیگر بودند و جو بسیار صمیمانه ای در میان بود.تصادفی نیست که رکورد بیشترین امتیازها در این دو برنامه کسب شد و به ترتیب 29 و یا 30 امتیاز آوردند.نکته جالب تر رکورد پایین تر از اینها بود که 26 امتیازی بود که در یک گروه کاملا صمیمانه که چهار مرد بودند به دست آمد.
گاهی برنامه های کوچک درسهای بزرگ دارند.به گمان من در برنامه هایی چنین جدای از اینکه نوع آشپزی - و یا هر نوع مسابقه دیگری - افراد باید مورد قبول باشد،حسی که در افراد ایجاد می کند و احساسات صمیمانه اهمیتی والاتر دارد.اگر بتوانی رگ خواب رقیبان در ظاهر دوست را بدست بیاوری با تقریب خوبی همیشه پیروزی.آدم های دوست داشتنی به مراتب راحت تر پیروز می شوند تا دیگرانی که با صد من عسل نمی شود خورد.مورد میکائیل را خاطرتان هست و با آن ذسری که درست کرده بود؟
...
در رستوران های معتبر اروپایی،تعدادستاره هایی که توسط آزمایشگران غذا داده می شود از اهمیت والایی برخوردار است.کارشناسان خبره ای که قوای حسی نیرومندی دارند و از طرفی به تاریخچه غذاها کاملا مسلط هستند با موشکافی بسیار غذاها را تست می کنند و امتیاز دهی می کنند.ایرادات را بر می شمارند و نقاط قوت را.این یک کار تخصصی ست که درآمد خوبی هم دارد.
گاهی در حین برنامه که می بینم چطور بر سر تست غذا اظهار نظر های فاضلانه می کنند واقعا خنده ام میگیرد.نقل است که زمانی آشپزی جزو هنر ها برشمرده می شد،ولی به جرم اینکه هنر مورد نظر توسط مشتریان به سرعت صرف می شد و بدل می گشت به کود الانسان، از لیست هنرها اخراج شد.در واقع آشپز خوب یک هنرمند است که مانند هر هنرمند برجسته دیگری نیازمند اطلاعات و تجربه فراوان است.اظهار نظر در مورد غذاها - آن هم این طور قاطعانه - وقتی تاریخچه یک غذا را نمی دانیم و اطلاعات کافی در این زمینه نداریم تنها گویای یک نکته ست:پایمان را از گلیم مان درازتر می کنیم.تیریپ تیزبینی گرفتن و ادای نکته بین ها را در آوردند هم دیگر از آن دسته ایرانی بازی هاست.به عنوان کسی که از ما پذیرایی می شود شاید حق ما تنها این باشد که بگوییم غذا با مزاج ما سازگار بود یا نه (و شاید در خفا بهتر)،یا شکل و ریخت اش پسند واقع شد یا خیر.بحث در مورد غذا بدون یک مثقال اطلاعات و کش و قوس راه انداختن و در فاز رک و صراحت گویی قرار گرفتن هم ادای بیخود است و هم مایه دلخوری صاحب خانه.در جامعه هزار قومیتی ای نظیر ایران غذاها بین اقوام در جغرافیای مختلف فراوان جا به جا شدند و به رنگ و فرهنگ آنها در آمدند ،یکی مثل من آش رشته را پر ملاط و با ادویه فراوان دوست دارد و همسایه ما آش های شل و ول لغزان و پر سیر و پیاز.
در مواردی چنین که اظهار نظرهایی این گونه در پی دارد اشکال از فرستنده نیست،گیرنده مشکل دارد.صاحب غذا به دل نگیرد !
...
پ.ن.1:تا به حال کسی را ندیدم که بگوید اشپزی اش بد یا دست کم متوسط است،همه در یک توهم جمعی هستیم که آشپزی مان خوب است؟من هم یکی از آن دسته متوهم ها لابد !
پ.ن.2:دوازده ساعت که سر کلاس نشسته باشی و قوت غالب ات آدامس باشد،بهتر از این می توانی بنویسی؟آن هم در یک کافی نت که فونت هاتی کیبوردش نیست و روده کوچک تر دمار از روده بزرگ تر در می آورد؟
پ.ن.3: متن سر یکی از کلاس ها به ذهنم رسید و شتابان به نظر رسیدنش محصول همان.چند روزی هم وضعیت اینترنت ام به سامان نیست و نیستم.
پ.ن.4:پاسخ کامنتها را خواهم داد،غلط املایی که ندارم؟
پ.ن.5:پژوهش مورد نظر را در مجله دانستنی ها خواندم.دلیل اشاره نشدن به مطلبش این است که در دور از خانه ام و دسترسی ام به مجله و اینترنت ممکن نیست
پس نوشت:دو کلام حرف حساب[کلیک]
خیلی بعد نوشت !: یک هفته ای به من فرصت بدهید تا اینترنتم را سر حال کنم.راستی ببینید تفاوت پاسخ دادن به نظرات با پاسخی ننوشتن چقدر است.
در مورد بفرمایید شام من به نکته ی دیگری که توجه دارم رفتار و اداب معاشرت جمعی از ایرانیان است. یادم می اد برنامه های قبلی که اون اقایی که به ظاهر متاهل هم بود چقدر به مریم گیر میداد و در نهایت چون مریم که خودش هم متاهل بود بهش کم محلی کرده بود امتیازش را ۲ داد.
اما در برنامه عید که پسره ۳۰ شد به نظر من بیشتر از نمره غذا ، نمره تیپ و هیکل و قیافه اش را گرفت. و دختری که قصد داشت به همه نمره ۷ بدهد و در مورد دو شرکت کننده قبلی هم همین کار را کرد در اخرین روز ناگهان تصمیمش عوض شد. و سنت را شکست. در بفرمایید شام از این اتفاقات زیاد می افته.
فکر می کنم این برنامه اخری که امتیازها بسیار به هم نزدیک بود و نفر سوم و چهارم نداشتند شاید عادلانه تر بود.
غذایش که خوب بود انصافا !
ولی - حالا که بفرما شام بین هستی !- یعنی امیر علی هم برای تیپ و هیکلش نمره ۲۹ گرفت.میکائیل را یادت هست که ۲۰ گرفت و مو ۲۶ امتیاز.
کامی هم بد مست بود فکر کنم ! عقلش خوب کار نمی کرد.در کل برنامه ای جالب هستش ولی تکراری شده.من همیشه یک ربع آخرش را سعی می کنم ببینم.قبلش که اهمیتی ندارد .حواست جمع باشد درس های خوبی دارد.حتی در این مورد که رویه کلی افراد در خارج از کشور تا چه حد از فرهنگ رسمی فاصله می گیرد و مواردی مشابه
در مورد امیر علی گفتی. اون که همه تعارفی بود. همه دوست بودن و واسه هم نوشابه باز می کردن. همون جا هم فکر می کنم حق امیر علی نبود. اون پسره آخریه غذاش و کارش بهتر بود. دو دختر دیگه هم همین عقیده را داشتند. وقتی غذای اون را می خوردند می گفتند از امیر علی بهتر بوده. ولی خب. امیر علی با دادن امتیازهای ۸ به دخترها و امتیاز کمتر به اون پسره کاری کرد که رقیب اول نشه. اگر امیر علی هم می خواست انصافی نمره بده باید میدید که کار پسره بهتر از آشپزی دو دختر دیگه بود.
میکائیل و مو یادم هست. جمع بسیار خوبی بود.
سلام
منم موافقم باهاتون
من این برنامه رو به خاطر مسابقه اش نمی بینم
بلکه ارزشش به شناختیه که از آدمها حداقل خارج نشینا به آدم میده هست
واقعا موافقم که خیلی به آدم درس میده درباره زندگی رقابت انصاف دورویی و خلاصه تفاوت ناچیزی که حق و ناحق با هم دارند!
یک درسی که من گرفتم اینه که چرا می گن غربت خیلی بده
واقعا دیدم نسبت به مهاجرت عوض شد و فهمیدم تنهایی یعنی چی...
بی ریشگی یعنی چی...
ادمهایی که نه فرهنگ اینجارودارند نه اونجارو
هم مال اینجا نیستند هم به اونجا تعلق ندارند
شعارنمیدم ولی به عنوان کسی که خیلی دوست داشتم برم کمک کردواقع بین ترباشم
سلام عزیز دل...
امروز برای اولین بار این برنامه را تصادفا دیدم و خواست ام ژستی بنویسم درباره اش. این که تا بید مجنون را باز کردم و دیدم درباره همین نوشته چه قدر تعجب کردم را خودتان بخوانید...
البته من در مذمت برنامه خواست ام بنویس ام. با این که از علاقه مندان جدی اشپزی ام و دستی به ان دارم...
من یک نکته دیگری که به نظرم رسید روحیه ریاکارانه ملت همیشه در صحنه بود ؛ جلوی صاحب خانه از غذا ایرادی نمی گرفتند و پشت سرش ...
نمی دانم بخاطر مسابقه بودن بود یا واقعا" انتهای هر مهمانی همین بساط است !
پ . ن ) احتمالا" تلویزیون ملی به زودی یک چیزی شبیه همین برنامه تولید می کند :-)
این برنامه یه طرف و امید یه طرف دیگه. بخش عمدهای از جذابیت کار رو دوش اونه.
به متخصصان اشاره کردی. اتفاقا اینجا تاکید روی افراد عادیه که خلقیات انواع و اقسام تیپها رو در قضاوت و رقابت و اجتماع نشون میدن.
ظاهرا یه ذائقهی عمومی وجود داره توی آشپزی که هرکس بیشتر رعایتش کنه موفقتره. فستفود نمونهی جهانیشدهشه که در مقابله باهاش از اواخر دههی 1980 جنبشی به اسم slow food با تاکید بر حفظ ذائقههای محلی-قومیتی به وجود اومد که طرفداران پر و پا قرصی داره.
البته عادت هم اونجایی که به نقش قومیتی اشاره کردی بیتاثیر نیست. مثلا فسنجون با گوشت قلقلی یا مرغ/اردک، با رب انار یا نبات، قهوهای تیره یا روشن... توی رستورانهای خوب معمولا اندازهی چاشنیها رو خود فرد مشخص میکنه. بخشی از قضاوت افراد تو "بفرمایید شام" به این مسئله مربوط میشه.
موضوع جالبی رو مطرح کردی.
آدمای دروغگو و دورویی که میان تو برنامه اش مسابقه می دن رو مخمن! همینطور تعارفای حماقت آمیزشون.
انگار برنامه رو ساختن که کلن آبروی آدمو ببرن.
دیگه تعریفاشون از غذاهای همدیگه و گیرایی که میدن و باقی مسائل که جای خود داره.
خدایی خیلی رو اعصابه. مخصوصن قسمتایی که هر چی شخصیتها زیراب زن تر و دوروتر و خالی بندترن برنده می شن.
سلام
من هم قبل از عید یکمطلب راجع بهش نوشتم که هنوز نذاشتمش توی وبلاگم. یکی از مهمترین نکات این برنامه نمایش خلق و خوی ایرانیان هستش.
12ساعت!!!!!!! سرکلاس
یه دونه غلط تایپی دیدم « ادای نکته بین ها را در آوردند هم دیگر از آن دسته ایرانی ...» گمونم «در آوردن» منظورت بوده.
متاسفانه ما جماعت متخصص همه چیزیم. اصلاً همه همدانیم .
همه جای ایران همدان! است و هر ایرانی یک همدانی
شوخی بود به همدانی ها جسارت نشود
ساختن «مادر» این برنامه در کشورهای اروپایی دلایلی غیر از سرگرمی تماشاچی هم دارد / ولی من هنوز منظور ساختش برای تماشاچی وطنی را پیدا نکردهام
یه دستور پخت آشرشته با ادویه فراون بنویسید تا من هم یاد بگیرم که همیشه مشتاق تجربه کردن هستم چون برای آشرشته غیر از نمک و فلفل ، ادویه دیگری نمیشناسم و از چاشنیها کشک و نعناع داغش را
مثلن من که از بادمجون جماعت بدم می آد اگه شاهکارترین کشک بادمجون عالم رو جلوم بذارن باید به صرف اینکه بهش لب نمی زنم بهش صفر بدم؟این درسته برادر؟پس زحمت آشپز چی می شه؟پس نظرات کارشناسی چه ارزشی داره؟پس حیای گربه کجا رفته؟سلام.خوبی؟
چرا نظر منو تایید نکردین؟
کدام نظر؟
سلام
من هم می بینم این برنامه را
برام جالبه که زندگی عادی مهاجران را از نمایی نزدیک تر ببینم
بعضی وقتها از برخی بدجنسی ها حرصم می گیره و بعضی وقت ها خنده ام می گیره.
تفاوت از زمین تا آسمان است هم سنگر!یعنی من اگه می دونستم کامنت ها رو جواب نمی دی اصلن کامنت نمی ذاشتم!
یک هفته ای همین بساط است ! ولی اوکی می شود.غصه نخور!
اتفاقا یکی از پست های اخیر من هم در مورد این برنامست .
به نظر من هم از نظر آموزش اخلاقی می شه خیلی بهش استناد کرد ..
سلام دوست عزیز !
این پست رو که ما از درکش بی نصیبیم
شما هم که کم پیدا شدی , نمی دونم چرا !
سرفراز باشی
اینترنتپا در هواست.طی چند روز آتی جمع و جور می شود
همین نظر که الان تاییدش کردین