مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

خواب دهم

در چند روز آخر سال می خواهیم دو بازی وبلاگی داشته باشیم.یکی به دعوت خانم فندق است و در باب نوشتن از پنج لذت زندگی.من یک تبصره به آن اضافه می کنم و پنج لذت متداول زندگی ام را می نویسم.ممکن است که لذت و شعفی تنها یک یا چند بار ممکن شود.من به پنج لذت متداول این ایامم اشاره می کنم.


بازی دوم هم مربوط می شود به بازی وبلاگی «داستان تکراری» و البته با کمی تغییر باز هم ! لینک هایمان را به ترتیب حروف الفبا نوشته و دقیقا ً اولین تصویر و یا عبارتی را که به ذهنمان رسید می نویسیم.ممکن است که عده ای از دوستان ناراحت بشوند،ضمن پوزش عرض می کنم که به هر حال تصویر است،می آید و می رود ! به شخصه تمامی دوستان را دعوت به بازی آخر سالی می کنم.این چند تن - که گمان می کنم خودشان هم تمایلی داشته باشند - را دعوت می کنم:داستان تکراری،فندق،عقاید یک قابله،عشق افلاطونی،دومین پنجره،یادداشت های الی،طبیب چه


چنانچه کسی تمایل داشت بنویسد تا شخصا دعوتش کنم! در این بلاگ نخستین و در بلاگ بعد بازی سپسین.


و اما پنج لذت متداول بدون الویت:


یک: خواب!

نفس خوابیدن  و خاصه خوب خوابیدن یک تفریح بزرگ است.غالبا شب ها پیش از خواب آهنگ های بی کلام می گذارم و تا بیست یا سی دقیقه ای موسیقی  ملایم با صدای بسیار کم گوش می دهم.از اعضای بدنم سلب اراده می کنم و به خواب می روم.اگر فردایش کاری نداشته باشم تا نیمه شب - گاهی تا پنج یا چهار صبح - بیدار می مانم و تا لنگ ظهر می خوابم !


دو :کتاب خوانی.

کتابهای نویسندگانی را که نثر خوبی داشته باشند و زنده می نویسند را دوست دارم. از پارسی زبانان نادر ابراهیمی و محمد قائد را می ستایم.سال گذشته با خواندن کتاب های هایدگر و منطق تفریحی ماندگار داشتم.در خواندن شرط نخستم نثر زنده و شرط ثانی حرف حساب زدن است.


سه: پیاده روی.

باور کنید و یا نکنید بیمار این هستم که مسیر های رفت و آمدم را تا جای ممکن پیاده طی طریق کنم.چنانچه خانه نشین باشم دور اتاقم راه می روم و صدای موزیک را  بلند می کنم.این طور مواقع ذهنم باز می شود و گهگاه  خیال پردازی هم می کنم ! باید از کوه رفتن هم بگویم.حضور در کوه آرامشی عمیق برایم دارد.به کوهی می روم که معمولا کسی آن حوالی نباشد.با رسیدن به بلندی، روی خاک و سنگ و یا سبزه ها دراز می کشم و سعی می کنم که قوای پنج گانه حسی ام کار کند.غالبا صدای باد غالب است،در بهار و یا پاییز بوی نم هم به مشام می رسد و جز لاینفکش تابش آفتاب ست  بر روی پوست گونه


چهار:حضور در کنار اعضای خانواده.

تصور اینکه ممکن است یکی و یا خودت نباشی،به یادت می آورد که لحظه ها چقدر ارزشمندند و لحظه لحظه بودن در کنار نزدیکان را باید تا ته چشید.


پنج:سیگار !

پنج سالی می شود که همراه با پسردایی ام سیگار می کشیم؛با وسواس.در تابستان و زمستان به علت گرمی و یا سردی هوا به مرز صفر می رسد و در نیمه های بهار و یا پاییز با بارش باران شدت می گیرد.همیشه غروب ها و یک صندلی خاص در جایی خاص.سالی دو بسته بعید می دانم بیشتر بشود ( و یا به عبارتی چهل نخ).معمولا مارلبورو سیاه (طلا) و تک و توک کِنت سیاه( طلا).البته این روزها بسیار کم تر شده چون جنس اصل در بازار نیست.در زمان سیگار کشیدن کمتر حرف می زنیم و به موسیقی -  شجریان و یا بی کلام - گوش می دهیم و لا به لایش بادام هندی می خوریم.به گمانم اصیل ترین لحظه های گفتاری مان در همین اوقات باشد.


...


این از پنج لذتی که قرار بر نوشتن اش بود.این بازی و بازی بعدی همه از طرف من دعوتند.چنانچه کسی بازی را پذیرفت اعلام کند.باقی دوستان چنانچه در بخش نظرات تفریحات خودشان را بنویسند می تواند ایده ی ِ خوبی برای دیگران باشد


نظرات 19 + ارسال نظر
درخت ابدی یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 02:37 http://etrenaltree.persianblog.ir

- مطالعه و هنر
- دیدار دوستان
- پیاده‌روی
- تنبلی و خواب!
- سفر
(اگه بتونم جمع و جورش کنم شاید اینو بازی کردم.)

در سه مورد اشتراک نظر داریم

...

اگر انجامش دهی اسباب خوشحالی منه

داستان تکراری یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 14:03 http://baharakmv2.blogfa.com

سلام. کوه آرامش دارد و سکوت. کتاب مثل این است که کسی مثلا یک دوست دارد با آدم حرف میزند و ما را در تجربیاتش شریک میکند. پیاده روی در جسم انسان تاثیر میگذارد. خانواده هم که جای خود دارد.ولی سیگار چه میکند؟ تخدیر؟ خلسه مصنوعی و مکانیکی؟ هنوز درک نکرده ام.

سلام

سیگار هم آرامش دارد.به شرطی که زمان بندی شده باشد و به بدن اجازه بازگشت به حالت نخستین داده بشود.یک سیگاری نمی تواند از سیگار کشیدنش لذت نخستین را ببردُزیرا که بدن دیگر بدن سابق نیست و باید از روی عادت چنین کند.ولی زمانی که زمانبندی مناسبی در اختیار داشته باشیم و زمان مناسب را به بدن بدهیمُهر بار مانند بار نخست خلسه بار است.البته به شخصه به دیگران هیچ گاه حتی یک نخ هم تعارف نکرده ام.(البته کسی آن دور و برها نبوده که تعارف کنم !)

مهدی پژوم یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 14:55 http://mahdipejom.blogsky.com

سلام دوست...
به همراه تان لذت بردم به خصوص از سیگار...

سلام مهدی جان
بله عکس گوشه صفحه ات را دیده ام.

کلاغ شورشی۲ یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 17:37 http://www.kalagheshoureshi2.blogfa.com

لذت بخش بود.سونامی و زلزله اما برای ما رمقی نذاشته تا خوب ببریم لذت این نوشته ها را رفیق

سلام

جدای از غم ناشی از زلزله،حیرت من از سازه ها و ساختمانهای شهری ژاپن است.چنین زالزله ای در ایران یک فاجعه به معنای مطلق کلمه ست

مهدی پژوم یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 21:26 http://mahdipejom.blogsky.com

سلام رفیق...
با جوابی که به داستان تکراری داده اید چندان موافق نیستم. سیگار ارامش دارد یا ندارد مهم نیست. گامن هم نمی کن ام هیچ سیگاری ای که به فرموده تان سیگار مرتب هم می کشد به دنبال آرامشی باشد در سیگار که به آن دست یابد یا نیابد...
سیگار صرفا به دید من لذتی ست... ان هم لذتی وصف ناشدنی که به قول ضرب المثل: تا نخوری ندانی...

هر کسی از نظری...

برای من سر سنگینی اش مهم است،نفس خود سیگار کشیدن چندان مهم نیست.گاهی پیپی می چاقم و قلیان هرگز.من به این سبک کشیدن اش،در تنهایی،در سکوت،در غروب،در یک جای خاص،یک صندلی خاص را ترجیح می دهم.ممکن است برایت جذابیتی نداشته باشد،ولی این نوع خلسه اش من را اغوا می کند

نیکادل یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 23:48 http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام و بسیار ممنون از دعوت
هفته بسیار شلوغی دارم اما تلاشم را می کنم که شرکت کنم
لذت های من :
- شب شعر و شب نشینی با یکی دو دوست همراه و بهترین دوستم (همسرم)
-خواندن کتاب به همان قاعده که شما برشمردید
-گپ و گفت های هر هفته یا هر دو هفته با یک دوست عزیز
-دنیای مجازی
- آخرین موردش رو نمی گم چون مشمول قانون مجازاتهای اسلامی هستش

سلام و سپاس بابت پاسخ دادن.می دانم اخر سالی سر همه شلوغ است.همین که حوصله کردید و خواندید سپاس بی قیاس

فانی دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 00:12 http://newmidwife.persianblog.ir

سلام.اگه من دو روز اینجا نیام شما هم نباید بیای؟اینجوریه؟آدمو دعوت می کنید ولی خبر نمی دید.خیلی خوبه.من شرکت می کنم.به زودی.اما فقط تو اولی.بازی دوم رو اگه می خواستن من باشم خودشون می فرمودن.

سلام

منتظرت هستیم ما دوستان همگی !

بلندترین دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 00:21 http://www.bolandtarin.blogfa.com

جالب بود منهای پنجمیش

الان می تونید پوزیشن منو به این شکل تجسم کنید:

نکش حسن خطرناکه حسن

ولی گذشته از شوخی خوشحالم که سیگاری نیستید

من سیگاری نیستم تازه سیگاری هارا هم دوست ندارم

سلام

تا آنجا که من می دانم میانگین سیگار ههای کشیده شده توسط سیگاری ها شش نخ در روز است.
منم ورزشکار نیستم ولی ورزکاران را دوست دارم !

داستان تکراری دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 01:08 http://baharakmv2.blogfa.com

سیگار بد است.
البته من حق اظهار نظر در مورد لذت های دیگران ندارم. عذر میخواهم. ولی بوی بدی دارد. مخصوصا مانده اش که در محیطهای دربسته باشد بعد از مدتی خیلی بوی تعفن بدی دارد. وقتی با بوهای دیگر قاتی میشود که واویلا... بعضی ها هم که در دستشویی میکشند که دیگر

چرا حق اظهار نظر نداشته باشید؟
نوشتم تا دوستان نظر بدهند.من هم با شما موافقم بوی بسیار بدی دارد.مخصوصا یکی که سیگار کشیده و با آدم حرف می زند.ولی مخلوط شدن بوی سیگار اصل با ادکلن و یا اسپری و یا عطر براستی محشر است.چند باری که دوستان به من گفتند برایشان خیلی خوشبو بوده.البته بوی سیگار رقیق و اصل با ادکلن ارزان قیمت !

نیکادل دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 08:38 http://aftabsookhte.blogfa.com

روسیاه دوستان استریل عزیز
من سیگاری نیستم اما از بوی سیگار خیلی خوشم میاد
مخصوصاً سیگار با ادکلن
و تازه از اینکه کسی حرف بزند و قبلش سیگار کشیده باشد هم

سیگار با آدکلن جدا خوشبو میشه
ولی بوی دهن سیگاری چنگی به دل نمی زنه
البته از بوی دهن خیلی بهتره
خیلی ها
یعنی خیلی!

NiiiiiZ دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 10:43 http://taktaazi.blogfa.com

هر پنج تاش عالیه.
یک یک.
سلام:)

سلام

البته پنجمی تحت شرایط خاص خوبه!

داستان تکراری دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 11:14 http://baharakmv2.blogfa.com

لذت های زندگی من:(البته مربوط به گذشته هستند)
1- هنگام خلق اثر ماندگار و جاودانه جنگ و صلح خیلی حال کردم...
2- تابلوی لبخند ژوکوند هم خیلی اذیتم کرد موناالیزا خیلی تکان میخورد. ولی موقع خلقش کیف کردم.
3- کنسرت سرزمین مادری را که مینوشتم خیلی بهم خوش گذشت. البته یانی و شهرداد روحانی خیلی کمکم کردند.
4- آزانس شیشه ای خیلی پر کار بود ولی لذتش در همین بود...
5- آنتگونه را هم من نوشته ام... نگفته بودم؟
البته دو هنر دیگرم ماند ولی میترسم بیشتر از 5 تا بشود.

دو هنر دیگر را هم بنویسید.پنج تا حداقلش بوده و هست

میله بدون پرچم دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 14:06

سلام
چرا که نه! و البته بدون اولویت:
1- کتاب خواندن
2- وبلاگ نویسی
3- بازی (من عاشق بازی کردن هستم ...برای همین بچه ها و نوجوانان فامیل خیلی هوامو دارند! از اسم فامیل و ...بگیر بیا بالا تا حکم با همسن و سالان و جوانان)
4- قابل نوشتن نیست!اما دلیل نمیشه که حذفش کنم!
5- صحبت با دوستان
....
پ ن: سیگار می کشم اما دیگه لذت آنچنانی ازش نمی برم شما هم البته به همین رویه خودتان ادامه دهید

سلام

مرسی بابت گفتن لذاتت

چهارمی چی بود شیطون!

شما بیا به روال ما بپیوند.چند ماه زمان نیاز داری فقط

داستان تکراری دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 16:32 http://baharakmv2.blogfa.com

اصرار میکنید؟خوب باشد. به کسی نگویید: میکل آنژ خود من بوده ام و کلوزوم تخت جمشید هم کار من بوده است.
ولی خدایی من در زندگی چند لذت مثل انسانهای عادی هم دارم که فعلا از همه شان محرومم:
خواب دم صبح بدون استرس
کتاب خوب بدون استرس
وبگردی بدون استرس
نقاشی روی سفال بدون استرس
آواز خواندن با صدای بلند بدون استرس
و... حرف زدن با تلفن با مادر و دختر داییم
ببخشید 6 تا شد...

چرا،به خاطر بچه هاست؟شیطنت می کنند؟

طبیب چه دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 20:05 http://tabibcheh.mihanblog.com/

سلام جناب بید....

عجب تله پاتی قوی ای داریم ما!!!!

هر از گاهی تغییراتی در وبلاگم میدم قبل اینکه بیام دعوتنامه ات رو بخونم ...تو وبلاگ خودم یک خط توضیح برای هر لینکی نوشتم

الان که خوندم کفم برید

لذت های من
1. کتاب خوانی
2.گوش دادن به برخی سخنرانی ها!
3.بیدار بودن ساعت 12 تا 2 شب ،وقتی همه خوابن(به شرطی که کشیک نباشم
4.دور هم جمع شدن با برخی از دوستان دبیرستان
5.نون بربری و پنیر و چایی شیرین به عنوان شام با خانواده
6.داشتن زمان هایی که فقط برای خودم باشد! همان مورد 3 میشه احتمالا


بعد هم اینکه : ما پزشکیم و سوگند خواهیم خورد به زودی
آقا دور از جان شما ولی :ریسک سرطان ریه در افرادی که سیگار می کشند 10برابر غیر سیگار کشنده هاست!

این وسط رفتم برا ی داستان تکراری کامنت گذاشتم برگشتم!

سلام

2- کدام سخنرانی ها؟

4- مگر دوستان دبیرستانی ات را می بینی؟وای عجب حالی داری !

...

من که سیگار نمی کشم،گهگاه توک می زنم !

داستان تکراری سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 00:43 http://baharakmv2.blogfa.com

سلام دوباره. این بچه های من نماد افراط و تفریط ایرانی هستند. باران اصلا صدا ندارد و تصویرش هم کمرنگ است. مشکل بدنی نداردها... کلا یواش و بی صدا است. در عوض بامداد حضوری پر رنگ در صحنه زندگی دارد و از شیطنتش همین را بگویم که در این سن 1.5 سالگی شکستگی بینی دارد. یعنی علاقه شدیدی به ارتفاع و پرش و سقوط و هر شیطنتی که بگویید دارد. دلم میخواهد یک چند روزی بمیرم... فقط دلم برای باران میسوزد. چون او را مادر خود میداند. از من متنفر است...

سلام از ماست.پسر بچه غیر از این باشد جای تعجب دارد ! ما را هم بچه بودیم از بالای درخت و تیر تخته پایین می کشید مادرم !

قدیسه ی مست سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 16:37 http://www.terisa.blogfa.com

سیگار با بادوم هندیخوشمزه میشه حتما که اینهمه لذت میبرین...
خیلی دوس دارم بدونم این تا نصف شب بیدار موندن و بعد تا لنگ ظهر خوابیدن و پشت سرهم سیگار روشن کردن چه لذتی داره که اینقد اغلب آقایونو مجذوب خودش کرده...
چند بار خواستم منم امتحان کنم و جواب بگیرم ولی تو همون شب بیداریش جا زدم ترجیح دادم بخوابم...
سیگار به نظرم خسته کنندست
با تفریحات سالمتون شاد باشین

سلام

از شب بیداری سکوت و فیلم دیدن و خواندن را دوست دارم

از تا لنگ ظهر خوابیدن بی خیالی اش را دوست دارم و خستگی از تن به در شدن اش را

ولی سیگار را پشت هم روشن کردن لذتی ندارد که هیچ،زهر مار است و دهان آدم را تلخ و بدبو می کند.سیگار را تنها یک نخ می توان با لذت کشید و نهایت دو نخ.از آن به بعدش سر درد است و بی حوصلگی و ...

قدیسه ی مست چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 13:22 http://www.terisa.blogfa.com

باشه رفیق
از این به بعد سعی میکنم جواب کامنتارو بدم

لطف می کنی

طبیب چه چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 14:10 http://tabibcheh.mihanblog.com/

سخنرانی افراد مختلف که برخی مغز با کارکرد بالایی دارن که آدم می مونه چه جوری فکرش به بعضی چیزا قد می ده
بعضی ها هم علاوه بر مغز روح معنوی غریبی دارن...


بله که جمع می شیم ..البته هر بار فاصله هاش بیشتر و تعدادمون کمترمی شه

ما کاری به توک و پک وغیره نداریم....سرطان هم همین جور!
نکش فرزند...

ای بابا،ترس به جانم نینداز جان عزیزت !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد