مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

خواب نهم


در قامت شعر داستانی  از عقابی نقل است که به تیز پروازی خویش در ابر ها  می نازد،در سینه آسمان تیری می خورد و از عرش به فرش فرو می غلتد.به انتهای تیر که نگاه می کند،پرهای خویش را می بیند  و گفته ای به یاد ماندنی سر می دهد:ز که نالیم که از ماست که بر ماست.


خـَمناله عقاب مذکور در داستان،برای سالها افسانه ای را نقل زبانها کرد و روحیه ای صد درصد غیر انتقادی را دامن زد؛که حتما اشکال در ماست که  مشکلی پیش می اید، و گرنه دیگران بی تقصیرند و  باید خود سازی کرد.در روز جهانی زن که همه جا حرف از زن و حقوقش در میان است،بد نیست نیم نگاهی وجود داشته باشد که در عدم رعایت حقوق اقلیتی،هم قانون و هم قوم مذکور و هم قوم غاصب مقصرند


زن های بسیاری گمان می برند که وضعیت فعلی زنان در ایران،برخاسته از منفعل بودگی خود زنان است.در قاموس امتحانات دانشگاهی باید به این فرض نمره تک داد،چون نا خواسته چند فرض دیگر را مطرح می کند که: حق دادنی نیست،بلکه گرفتنی ست،و مردان موجوداتی هستند که کوتاه بیایی آماده سوء استفاده هستند.فرض ثالثی را هم مطرح می کند که در کشوری مردم سالار هستیم که به محض زبان باز کردن زنان،قانون به نفع شان تغییر رویه می دهد.


هنوز چند ماهی از پرونده غریب ناصر محمد خانی و شهلا جاهد نمی گذرد.پس از پایان پرونده،سالم جان به در بردن ناصر تعداد زیادی را سوزانده بود.به هر حال او خلاف قانون رعایت نکرده و قانون ما زیر آبی رفتن مرد ها را مجاز می شمارد.اینکه تا چه میزان مردم در تصویب قانون به صورت غیر مستقیم نقش دارند محل مناقشه ست.


بهبود شرایط فکری و فرهنگی ما در گرو همکاری دو جانبه دو طرف است.همان طور که مهریه پایین گرفتن نیازمند قوای عقلانی قابل قبولی از زنان است،به رسمیت شناختن حقوق طبیعی زنان نیز از قوای عقلانی متعادل انتظار می رود.از زنان و دخترانی که سبیل قجری دارند بگذریم،بعید به نظر می رسد که زنانی - حتی در کنار خیابان - به کرات از سوی مردان مورد ازار قرار نگرفته باشند.وقتی نیروی قضاوت نیرومندی در کار نباشد و فرهنگی وجود نداشته باشد که این قبیل اعمال را تقبیح کند،احتمال انجام هر کاری می رود.


حالا که دستمان در قانون گذاری کوتاه است و لایحه ای مترقی نظیر «حمایت از خانواده» در مجلس براستی مردمی مطرح است،بهتر است که مردان بی پز و ادا وارد گود بشوند و فرهنگ سازی کنند.در یکی از آزمایشگاهها که در زمان استراحت با گروهی که بالاجبار در آن قرار گرفته بودم،بیرون رفته بودیم،جماعت ذکور را می دیدم که با چشمانشان مشغول خوردن گروه دختران بودند.وقتی که به طعنه می گفتم مثل طعمه ی ِ حیوانی نگاه نکنید یکی از آنها گفت که ما به تو هم به چشم حیوان نگاه می کنیم ؛و در این کشور از این دست کفتارها کم نیستند.زندگی در کشوری که فرهنگ و حاکمیت و قانونش به حمایت از دو جنس می پردازد،به مراتب راحت است.در بد بینانه ترین حالتش برای مرد غیور این دلواپسی کم رنگتر است که زنان نزدیکش - مادر،همسر،خواهر،دختر- به اجتماع می روند.که قانون و فرهنگ کشورش حامی ایشان هستند.فرقی نمی کند در اجتماعی که دو جنس با یکدیگر در کنش هستند،راحت تر زیستن یکی به نفع دیگری هم هست.



نظرات 16 + ارسال نظر
قدیسه ی مست چهارشنبه 18 اسفند 1389 ساعت 20:20 http://www.terisa.blogfa.com

جانا سخن از دل ما میگویی...

گفتند نخند خنده را کشتم
دویدن را از اشتیاق پاهایم گرفتند
گفتند تار مویت موهایم را پنهان کردم و...
گفتند و گفتند و من محکوم شدم...
و هیچ کس بر نگاه هایی که بر معصومیت چهره ام خاکستر داغ میپاشد نگاههایی که روحم را به گناه ناکرده می الاید هیچ درست نگریستن نمی اموزد
من شاکیم از این نگاهها
من معترضم به این حکم و باز هم محکومم چون...

در جامعه ای که آرامش روان کم دیده می شود،زنان که روانهایی حساس تر دارند بیشتر در معرض توهین و اهانت هستند.از دهان کجی های روزگار

کلاغ شورشی۲ چهارشنبه 18 اسفند 1389 ساعت 22:27 http://www.kalagheshoureshi2.blogfa.com

درود رفیق.

سلام رفیق.نبودی چند وقتی

طبیب چه چهارشنبه 18 اسفند 1389 ساعت 22:32 http://tabibcheh.mihanblog.com/

سلام
ببخش که خیلی صریح می گم : حالم از بیشتر موجودات دو پا که در شبانه روز می بینم به هم می خوره
کار از این حرف ها گذشته!

نه! حالمان به هم نخورد.به فکر اصلاح جامعه باشیم.فرهنگ سازی پروسه ای زمان بر است که نیازمند صبر است.چاره ای دیگر نیست

بلندترین پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 01:33 http://www.bolandtarin.blogfa.com

سلام خوب گفتید

ولی میدونید سیاست جدید اینه که ضدزن ترین قوانین رو خود زنان درویج و ازش دفاع می کنند

گاهی آدم از یک زن حرفایی میشنوه که مطمئنه بابا یک مرد هم دیگه اینطوری فکر نمی کنه آخه!!!

چیزهایی خواندم از این دست خاطراتی که دوستان از زبان زنان شنیدند.حکایتی ست

داستان تکراری پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 02:25 http://baharakmv2.blogfa.com

سلام. چون حرف هایم و بلاهایی که به خاطر مرد سالاری جامعه سرم آمده در این کامنت کوتاه نمیگنجد و اگر هم به زور بگنجد یک بلایی سر خودم می آید پس سکوت میکنم.

سلام

اگر قرار بر بلا سر آمدن باشد سر وبلاگ من می اید و نهایتا فیلتر می شود.اینجا هم اگر قرار باشد خود سانسوری کنیم،فردا روز در جامعه هم نخواهیم توانست

مهدی پژوم پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 12:42 http://mahdipejom.blogsky.com

سلام رفیق...
راست این که چندان به حقوق زنان نمی اندیشم و اولویتی برای اش قائل نیست ام. در فضای کنونی که هنوز فریاد حق طلبی مردان به گوشی نمی رسد به نظرم سخن گفتن از حقوق زنان چندان به جای نیست. شاید باید مرد و زن و اقلیت و اکثریت این روزها دست به دست هم دهند و حقوق ابتدایی انسان را که نیست فریاد کنند. فرصت برای رسیدن به دیگر مسائل خود به خود و به آسانی فراهم خواهد شد...
ارادتمندیم...

سلام مهدی جان

راستش من هم نمی گویم الویت دارد یا ندارد.به هر حال درد هست.وقتی که سرمان درد می کند و توامان دستمان تیر بکشد،شاید درد دست را به اندازه سر درد جدی نگیریم،ولی به هر حال حسش می کنیم.من هم حرفم همین است.

الویتمان شاید چیز دیگری باشد،ولی درد را که نمی شود بر روی خود نیاورد.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 16:51 http://http:/www.butterflyfree.blogsky.com

اگر در ایران تمام مردان بتوانند بر انچه طبیعی جلوه میکند غلبه کنند مثل همان نگاههای حیوانی بعد از ان میشه به خیلی از مسائل درست اندیشید.در عمل مهم هست که یک مرد از قانون عرب تیکه نگیره

تنها مختص به عرب ها نیست،هر چند که امروزه در میان اعراب مشکلاتی از این دست حادتر است.

حقوق و مسائل ناشی از آن زاده دوران روشنگری به بعد هستند و روشن شدن و جاافتادن آنها نیز نیازمند کوش ها و البته تبلیغات روشنگران و قانون کشور است.فرهنگ را نمی توان از پندار و گفتار و کردار جدا دانست.همین حد که از به مرز پندار و گفتار برسد می توان عمل را انتظار داشت

کلاغ شورشی۲ پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 18:14 http://www.kalagheshoureshi2.blogfa.com

درود.چشم رفیق.رعایت می کنم.
اره.
زورشون می چربه.
این اولشه.بعد ازاین کارا ممکنه بدتر هم بشه

حلقه را دارند تنگ تر می کنند

باران حامدی پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 19:05 http://baranhamedi.blogfa.com

سلام. ممنون که به من سر زدین.

خواهش

۱ جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 14:28

این‌هایی که در رابطه با حقوق زنان و «حمایت از خانواد» نوشتی باعث شد تا با خودم فکر ‌کنم؛
- چند نفر از مردهایی را که می‌شناسم حاضرند سیبی را که در دست دارند نصف کنند و نیمی از آن را به دیگری بدهند!؟ با مهربانی و معرفتی که در آنها سراغ دارم تعدادشان کم نیست.
- چند نفر از آنها حاضر است مالکیت درخت سیبی را با کسی شریک شود بدون آنکه بابتش چیزی با ارزش‌تر از نیمه‌ی درخت سیبی که دارد بگیرد!؟ هر چه جستجو می‌کنم کمتر کسی را پیدا می‌کنم.
- چند نفر از آنها حاضر است بپذیرد از ابتدای رشد دانه‌ی سیب در خاک و تبدیل شدنش به درخت پرباری در حیات، آن را با کس دیگری شریک بوده است!؟ اینجاست که همه‌ی آن مردهای با دین و ایمانی را که من می‌شناسم‌‌، قانون پیغمبران و کتاب‌های مقدس‌شان را به کمک می‌گیرند و چون خدا مالک سیب و درخت سیب و حیات شریک می‌شوند تا مبادا نیمه‌ی سیبی را که در دست دارند از دست بدهند. و آنها که دین را باور ندارند قدرت بازویشان زیاد است.

باید با مردهای بیشتری آشنا شوم که عقل‌شان بزرگ‌تر از بازویشان و بیشتر از ایمانشان باشد!

تکیه بر عقلانیت.
نمی دانم امروزه چرا بازار انتقاد از عقلانیت زیاد است.فرض کن در جهان سومی که ما زندگی می کنیم و جای خالی عقلانیت مشهود است،در انتقاد از عقلانیت حرف می زنند.
چیزی به حرف هایت نمی توانم اضافه کنم.

نوشینه جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 21:37

سلام ممنون از طرح موضوع . دوستی اون بالا کامنت داده وقتی حقوق انسان نادیده گرفته میشه حقوق زن اولویت نداره . باید بگم حقوق انسان و زن تنها از طریق حکومت پایمال نمیشه بلکه خود ما هم در رعایت حقوق دیگران نقش داریم . وقتی زنی به دلیل رنگ و مدل مانتو و رروسری انتخابی خود از طرف مردان به عنوان طعمه تلقی می شود و انواع آزارهای کلامی و بدنی را تحمل می کند چطور انتظار داشته باشد که حکومت به او آزادی انتخاب پوشش بدهد

سلام

یکبار از دکتر محمد صنعتی می خواندم که حکومت های اروپا بعد از عصر روشنگری اکثرا در اختیار نخبگان بوده است.مزیت اش در این است که مردم را با افکار مترقی تر و با شیوه های مردم سالارانه به فکر کردن وا می دارد.متاسفانه در ایران چنین دولت های روی کار نیامدند و یا اگر آمدند سرنگون شدند.

به نظر من با توجه به در دست داشتن رسانه ها در دست حاکمیت دست به کار شدن حاکمیت تاثیر بسیار بیشتری دارد تا نوشتن ما.ولی فعلا دستمان کوتاه است و رسانه مان همین وبلاگ هاست

داستان تکراری جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 23:21 http://baharakmv2.blogfa.com

یک بار دیگر در وبلاگم آینه به دست شدم. البته متن سخیفی است. میترسم خیلی بپرورانمش شاید کسی ناراحت شود.

اتفاقا من متن شما را دوست داشتم.ایده ای عالی بود.منتها دو مشکل است:
یک:این قبیل بازی های اینترنتی در میان دوستان ما که در وبلاگشان مطالب جدی می نویسند و نوشتن در این فضا برای شان جدی ست و کوشش می کنند از رویه ثابتی خارج نشوند،مورد استقبال قرار نمی گیرد.

دو:برخی - نظیر من - توانایی خوب نوشتن را در این زمینه ندارند.اتفاقا من به موضوعی که شما مطرح کردید بلافاصله فکر کردم و سعی کردم تصویری را در این رابطه در ذهنم پرورش بدهم.ولی حاصل اش چیزی نبود که پسند خودم باشد

...

بسیار بعید می دانم که کسی را ناراحت کند.اگر استقبال نشد - اگر - دال بر ناراحت شدن نیست،بلکه یک طرح جمعی نیازمند این است که استعداد های بالقوه اش هم باشد.

در وبلاگ زیر بازی های جمعی خوبی راه می افتد


http://ololon.blogsky.com/

آزاد جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 23:50 http://pirahan.blogsky.com

سلام
تنها ابزاری که برای فرهنگ سازی در اختیار مردم است نهاد خانواده است که اتفاقا مشکلات زنان در درون خانواده کمتر از مشکل آنان در نهادهای دولتی نیست . من تصور می کنم فقط می توان دیگران را به خواندن و اندیشیدن واداشت و الا کار دیگری از دست ما بر نمی آید چون ایزاری در اختیارمان نیست

من هم به همین قدم های کوچک دل بستم

...

صفحه شما مسدود شد؟

ندا شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 01:26 http://secondwindow.blogsky.com

به سبیل دخترا چکار داری؟ طبیعیه. دوران ما هم اکثر دوختران مدرسه پشت لبشون را بر نمی داشتند. حالا خوبه که از راهنمایی ابرو شون را نازک می کنند؟
چرا دخترا را عادت می دیدی از دوران ابتدایی به فکر اصلاح صورتشان باشند؟


جدی نبود که؟

...

نه،منظورم این بود ذکور جماعت این تیپ دختران را به چشم طعمه نمی بینندفالبته راست می گویی برای ایشان به سبک دیگری مزاحمت ایجاد می کنند !

من مو رنگ کردن هم یکبار دیدم!البته یکبار بود ولی شاخ در آورده بودم !

درخت ابدی یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 02:20 http://etrenaltree.persianblog.ir

این‌جا حقوق طبیعی آدما کلا رعایت نمی‌شه ولی وضعیت خانوما اسف‌بارتره. توی جامعه‌ی ما مناسبات غلط امکان رشد رو گرفته و مث یه مانع بزرگ داره عمل می‌کنه. مشکل یکی-دو تا نیست.
(شرمنده من از این‌جا عقب موندم.)

انگار درد هم را خوب می فهمیم

میله بدون پرچم دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 13:50

سلام
در این که وضعیت حقوق زنان اسفناک تر از مردان است حرفی نیست اما یک نکته هم مطرح است که آیا اکثریت زنان هم چنین حسی دارند یا خیر؟
من الان آماری در این رابطه ندارم (شاید هیچ کس هم نداشته باشد!) اما متاسفانه بعضاً حس می کنم که درصد خودآگاهی در این زمینه کمی پایین است... اینجاست که آن شعر معنی پیدا می کند.
گفتم شعر یه سوال...این شعر به نظرم روحیه ای صد در صد غیر انتقادی را دامن نمی زند...انتقاد از خود هم کم اهمیت ندارد... بدون آن حرکتی اتفاق نمیافتد...البته خودویرانگری بحث دیگریست که آدم را منفعل می کند.
ببخشید من هم خیلی عقب افتادم!

سلام

پیش شرط انجام هر کاری آگاهی است.وقتی آگاهی نباشد زن و مرد فرقی نمی کند.لازمه هر جنبشی آگاهی ست.

بله،راست می گویی،من بد منظورم را بیان کردم.منظورم روحیه صد درصد غیر انتقادی از دیگران بود،تصحیح اش می کنم.مرسی بابت تذکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد