مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

183: دیوار

با الهه و خواهرم رهسپار کوه می شویم، هوا نیمه ابری ست، اما آلودگی هوا توی ذوق می زند، در واقع حداقل یک ساعت پیاده روی و کوه پیمایی نیاز است که بشود بر فراز این لایه خاکستری و غبار آلود رفت و نیم نگاهی به آبی ِ آسمان انداخت.


از همان ابتدای کوه پیمایی آغاز می شود، دیدن پسر هایی از طبقات اجتماعی مختلف که فکر و ذکرشان تنها یک چیز است: دختر. برخی با هم اند و همان پایین تر ها می نشینند و لاسی می زنند و در یکدیگر می لولند، دیگرانِ دور هم هستند که یا در پای کوه و یا در دور دوری های پایین کوه، به زعم خویشتن مخی بزنند و حالی بکنند. اعتراف می کنم رویت پاره ای از اُزگل های هم وطن براستی اسباب چندش من است، کس چه می داند شاید یکی از دلایل علائقم به ارتفاعات رهایی از چنگال همین هاست.


بالاتر که می رویم تعدادشان کمتر می شود، اما صدایشان را می شنوم و گهگاه می بینمشان که در گروه هایی چند تایی، سیگار به لب و یا قلیان به دست، خریدارانه مشغول وارسی و ارزیابی بدن ها هستند. بالاتر ها دیگر خبری نیست، آن بالا برای لحظاتی امکان نفس کشیدن فراهم است، افسوس که هنگام بازگشت لاجرم از دیدارشانم.


...


حجم خشونت وارده بر زنان، چه در قامت مزاحمت های خیابانی، شوخی های کلامی، نگاه های هرزه تا مراتب بالاتر و پیچیده تر - و البته پنهان تر  آن - که در سازمان ها و نهاد های آموزشی و اداری و... وجود دارد، آن چنان شگفت است که مرا به حیرت وا می دارد، در این وانفسا، اگر زنانی ، چه در فضای وبلاگستان و چه در عرصه های کمتر مجازی، به سخن در آیند و رفتار مردان را به کفتار ها تشبیه کنند، چاره ای جز تایید نمی بینم، چه آنکه عمده دریافت فردی و درونی من موید این نگاه ست، هر چند که کمتر سعی می کنم این طور آشکار در جایی بروزش دهم.


پ.ن:بابت غمکده درست کردن وبلاگ پوزش می طلبم، زین پس بیشتر حضور دارم و اگر در کامنت دوستان نکته ای یابم و یا نیازمند سخنی باشد، آنجا بیشتر حرف هایم را خواهم زد.

نظرات 8 + ارسال نظر
الهه شنبه 15 آذر 1393 ساعت 23:19

از این آقایونی که تو اتوبوس برعکس می شینن زل می زنن به-قسمت های خاصی از- خانم ها به طور اخص و ویژه متنفرم

بلی الهه جان، حیزی در این کشور به طور خاص و در میان باقی کشور های مسلمان سنتی بس طولانی دارد.

منیر یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 02:55

حق با توئه ، اوضاع آزار دهنده ایه .
حالا تا وقتی مسخره گی هست فقط ، نهایتش با بی محلی میشه از کنارش گذشت ، اما وقتی ببسته به شرایط مکانی و زمانی و به دلیل نبودن مجری قانون ، ترس از دیوانگی ها هم باشه، واقعن سخت و عذاب آوره .
...
توی خیابون و راه گذر شلوغ که جای ترس نیست... اینجاها دیگه راستش مث سابف رنج نمی برم .
بی شک تاثیر سن و سال هم هست . بدجوری دلم به حال بی نواشون می سوزه . به هر حال دیدن آدمهای گیر و گره دار ، چه زن چه مرد ، اون هم با این شمار بالا ، بیشتر دیگه برای من جای ترحم داره تا رنج شخصی .
...
معلم زبان من یادت هست ؟ دیتا بود اسمش .
خیلی راحت و پوست کنده سر کلاس گفته بود ما مردهای همه جای دنیا ، سه تا موضوع داریم برای فکر کردن و حرف زدن : اتومبیل ، فوتبال ، سکس .
راهها یکیه انگار . شیوه ها فرق میکنه فقط .
حالا یکی به شیوه کفتار . یکی در لباس چوپون .
اولی صادقانه میدره
دومی مکارانه میپروره و بعد کم کم به مصرف می رسونه .
البته ترجیح میدم جامعه ی منم از چوپون پر باشه تا کفتار .
....
کاش آدمی طبیعتش رو نمی درید !
...
متشکرم بابت این پست.

هلیا یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 10:03 http://www.mainlink2.blogsky.com

آره ....
بده ... خیلی بده .
ولی از اینا که بگذریم همیشه اونا یی که صبح زود پا میشن میرن کوه رو تحسین میکنم .
آفرین به شما

Friends یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 10:12 http://friends.blogsky.com

کوه رو باید 4 صبح شروع تا آدمهای عشق کوه رو دید، بعدشم وقتی 8 شب میای پایین، دیگه چشات ریخت ارازل و اوباش رو نمیبینه.
کوه حرمت داره

مری یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 15:02

بنظرم حاکمیت حامی این خشونت هست و برای همین هیچ عکس العملی نشان نداده که هیچ..یه جورایی رواجش هم میدهد..چراکه فلسفه اش اینستکه زنان ناگزیر از اینهمه آزار خیابانی و احساس ناامنی میروند کنج خانه میتمرگن و بیرون نمیان تا رواج فحشا و بدحجابی کنند...
اینها حمایتگر ارازل و اوباشند..

فرزانه یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 13:39 http://www.befar.blogsky.com

سلام
زیبایی کوه به خلوت و سکوت است اگر این نباشد که کوه کوه نیست

رها یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 20:27 http://freevar1.persianblog.ir

کاش مردانی مثل شما بیشتر شوند. این پست رو قبلا خونده بودم اما با موبایل امکان گامنت گذاشتن نبود. مرسی از نوشتن این موضوعات.

نگارنده جمعه 19 دی 1393 ساعت 22:09 http://30youngwoman.blogsky.com

دلم برای نوشته هات تنگ شده بود. خجالت می کشیدم بیام اینجا. هنوز هم خجالت می کشم، ولی اومدم و نوشتم و رفتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد