مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

صد و چهارده

در نظر داشتم مطلبی را که در مورد «رضا خان» در ذهن داشتم بنویسم،منتهای مراتب، فکری آن چنان بر ذهنم سنگینی می کند که نمی توانم در برابرش استادگی کنم.


زمانی که ایالات متحده به عراق حمله کرد،بارها گفته شد که واکنش ارتش عراق،شاید نخستین و تنها مورد واکنش ارتشی در جهان بود که در دنیای مدرن روی داده ست،ارتشی مالامال از سرباز و تجهیزات نظامی مدرن که علی رغم توان ایستادگی (دست کم برای مدتی کوتاه)،از مبارزه دست کشید و دولت و  رژیم بعثی به سرعت سقوط کرد.چنین پدیده ای را مطمئنا ً نمی توان تک علتی وارسی اش کرد،ولی آن طور که اهل فن می گویند رژیم صدام حسین آن چنان دست خوش نامشروع شدن گشته بود که سربازان دلیلی نمی دیدند با جان و دل در برابر سخت افزار های نظامی ایالات متحده مقاومت کنند.در سویی دیگر هم با پیش آمد حادثه «یازده سپتامبر»،رسانه های آمریکایی آن چنان فضا سازی ِ سنگینی  - علیه مسلمان به طور اعم،القاعده و طالبان به طور اخص - به راه انداخته بودند که در تعدادی از شهر ها خود ِ مردم به خیابان ها ریختند و خواستار حمله نظامی علیه دشمنان خارجی بودند.ایالات متحده از تجربه ویتنام درس گرفته بود و دستش آمده بود که آمادگی ذهنی مردم کشور و حتی جهانی برای انجام عملیاتی نظامی واجب است.


یک مثال ِ تاریخی ِ دیگر از ایران بزنم و بروم سروقت بحث اصلی.

پس از انقلاب و حوالی سال 59،که زمزمه هایی مبنی بر "حجاب اجباری" در مطبوعات به راه افتاده بود،تعداد بسیار زیادی از زنان - که در میان آن ها تعداد معدودی از زنان محجبه بودند - به خیابان ها آمدند و به دستور داده شده اعتراض کردند.تنها چند روز پیش از 22 بهمن 57،آیت ا... خمینی صراحتا ً گفته بود که در مورد حجاب رویه ای توام با تساهل و تسامح در پیش خواهد داشت و اجباری در کار نیست،و از او فراتر حتی پدر معنوی انقلاب - آیت الله طالقانی - یک گام پیش تر نهاده بود و گفته بود که حتی در مورد مسلمانان حجاب اجباری نیست،در مورد کسی که چنین رغبتی ندارد که پیش کش.با این حال پس از آن که  صدایی خفیف به گوش رسید که حجاب اجباری خواست ِ سران ِ اصلی حاکمیت است،تعداد بسیاری زیادی از نئاندرتال های ریـــــش - مند به خیابان ها آمدند و علیه کسانی که ضد حجاب اجباری شعار می دادند،فریاد زدند و در آخر کار حتی به زد و خورد کشید و کمی بعد حجاب اجباری به شدید ترین شکل اش اجرا شد.حاکمیت به قدری نزد مردم اقتدار داشت که حتی گمان اینکه خواستش چیست کافی بود تا بدون نیاز نیروهای نظامی و یا دولتی،کار توسط مردم به پیش برده شود.


یک پدیده در این میان قابل اعتناست و نباید به سادگی از آن گذشت.هر چند که پس از انقلاب،احزاب و گروه های مختلف به شدیدترین وجه ممکن سرکوب،تبیعد،زندانی و در نهایت جان ِ شیرین از کف دادند و همین سبب شد که تعداد زیادی از طرفداران ِ این جنبش ها ضد نظام حاکم شوند،ولی با این حال نزد تعداد قابل توجهی این "مشروعیت" به حدی بود که "عدم مشروعیت" نزد تعدادی دیگر را متعادل می ساخت و دل نظام می توانست به آنها،براستی قرص باشد.هر چند در طی سال های اخیر و خاصه در سه سال متاخر،مشروعیت نظام با شدت بسیار بیشتری سقوط می کند.



دو مقدمه را در کنار هم بگذاریم،حیثیت ملی ایران در عرصه جهانی در یک کلام افتضاح ست.در نظر سنجی ای که «بی بی ثی» در سال گذشته به میان آورد،ایران در کنار پاکستان و کره شمالی سه کشور نفرت انگیز در نظر سنجی ها شمرده شده اند،توپ خانه های رسانه های غربی آبروی ایران را به آتش سنگین بستند و حماقت ها و حرف های سخیف سردمداران توشه لازم جهت چنین آتشباری را فراهم می کند.در جبهه دیگر هم مشروعیت داخلی نظام وضع اسف باری دارد.و نکته قابل تامل ماجرا این جاست که با تحریم های اقتصادی اخیر حتی کسانی که پیش از این منفعل و بی تفاوت بودند کم کم در حال پیوستن به سیل مخالفان هستند.


وضعیت فعلی دیگر مانند اوان انقلاب نیست که طرفدار حاکمیت بی بهانه ای به خیابان بیایند و حتی برای روزهای حیاتی نظیر نهم دی ماه تعدادی بی شماری اتوبوس و شارژ ایرانسل و... تخس می کنند.زمانی برای کسانی که سودای جنگ با این خاک را داشتند،اتحاد ناگهانی ایرانیان در برابر دخالت بیگانه بــــهــــانه می شد،اکنون دیگر برای بسیاری ای محل چون و چراست و عده زیادی حساب حاکمیت - کشور را مدت هاست جدا کردند،احتمال قریب به یقین آن گونه جان فشانی که مدت ها بحثش به میان کشیده می شد در کار نیست.


وضعیت سوریه هم نباید از نظر دور داشت.سران رژیم بارها گفتند که "هدف غربی ها از تحت فشار قرار دادن سوریه،ایران است" و مخالفان در آن کشور هم از سابق نیرومند ترند،دیگر عصیانی بی سامان نیست،بسیاری از نقاط و مراکز استراتژیک مرزی و قدرت را در چنگ دارند و وضعیت دولت آن کشور از هر زمانی بدتر است،و لابد خود بشار اسد هم چنین چیزی را حس کرده ست که بخشی از ثروت و خانواده خود را به انگلستان اعزام کرده ست.


...


به گمان و ظن من،گزینه نظامی علیه ایران چندان دور از انتظار نیست،اقتدار حاکمیت در درون مرز های کشور از هر زمانی کمتر است و حیثیت جهانی ایران هم تعریفی ندارد.حدس می زنم که تحریم های شدید اقتصادی علیه ایران،بیشتر وسیله ای باشد برای بالا بردن نارضایتی ها در ایران که گویا این نقشه ی ِ هوشمندانه جواب هم داده ست.دندان نشان دادن ها برای تنگه هرمز هم که به شدت افزایش یافته ست.تمامی کشورهای همسایه ایران هم که یا پایگاه نظامی آمریکا هستند و یا متحدانش...



آیا احتمال وقوع جنگ از هر زمانی بیشتر نیست؟





پ.ن:تعداد بسیار زیادی از لینک ها را بی خیال شدم،اصلا ً نمی دانم کسی به لینک اهمیت می دهد یا نه،دوستان خود بگویند




نظرات 11 + ارسال نظر
مهربان یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 01:01 http://mehrabanam.blosky.com

آیا احتمال وقوع جنگ از هر زمانی بیشتر نیست؟

چه سوال بدی .... چه حس بدتری....
وقتی نه اتحادی هست نه حتی ذره ای همدلی.... حتی نمی توان به کلمه سه حرفی ( جنگ) فکر کرد

همساده نکته ای را در نظر دور نباید داشت.
برای اینکه جنگ بد باشد باید ابتدا مشخص کنیم که ما در کجای کار ایستاده ایم و از چه زاویه ای نگاه می کنیم.

در افغانستان وقوع جنگ،هر چند سبب شد تعداد زیادی از مردم آن کشور جان خود را از دست بدهند،ولی در عوض از شر طالبان رها شدند،در عراق نیز،همین جنگ بود که سبب سقوط صدام حسین شد.در واقعیت امر،اینکه جنگ به کدام سمت و سو برود تعیین می کند که جنگ به نفع ما بوده ست یا به ضرر ما.وقتی شرایط بدتر شود،چه بسا ما خودمان به استقبال جنگ برویم،بلکه در نهایتش نفعی ببینیم

ر-پ یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 12:29

اگر چه تحلیلگران روابط بین الملل با لحاظ موازنه قوا به گونه ای دیگر می اندیشند، اما اذعان می کنم کنار هم چیدن شرایط موجود این احتمال را به شکل ترسناکی نزدیک و واقعی جلوه می دهد.

اگر هم این گونه باشد که وضعیت به راستی هولناک است،همساده عجب گیری کردیم در این مملکت.حکومت از جان مردم چه می خواهد؟

البته نمی خواهم تمام کاسه کوزه را سر حکومت بشکنم،ولی واقعیت مسئله این است که سرمنشا بسیاری از مشکلات ما همین تفکرات حکومتی ست.وگرنه کشور خاک بر سر جهان سومی که کل در آمد سالانه اش با هزینه جاری در صنایع بسته بندی ایالات متحده برابری می کند،غلط می کند که برای او و کل جهان غرب شاخ و شانه می کشد.

درخت ابدی یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 22:15 http://eternaltree.persianblog.ir

این‌جا موانعی وجود داره که باعث می‌شه در صورت وقوع جنگ، کار زیاد راحت پیش نره. یه وجهش جنبه‌ی اقتصادی داره (اونایی که دستشون تو کاسه‌س) و یه وجهش هم جنبه‌ی فرهنگی (در واقع، تشتت فرهنگی). استفاده از ابزار مذهب رو هم نباید دست کم گرفت؛ لااقل از نظر تبلیغاتی‌ش.
مگه این‌که اتفاق صدر اسلام در ایران تکرار شه. شاید این تنها مورد بزرگی بوده که مردم از فرط ناچاری به "بیگانه‌ها" روی خوش نشون دادن. نمی‌دونم.
حال من هم بدک نیست. ممنون.

سلام درخت ابدی جان

درست است،چگونگی پبشبرد جنگ - در صورت وقوع - در توان هیچ کس نیست،تنها می توان حدس هایی زد و داستان به همین سادگی ها هم نیست،اما نوع نگاه من در اینجا طیفی ست.و وارسی اینکه جنگ در صورت وقوع در طولانی مدت نتایج یا پیامدهای مثبت بیشتری خواهد داشت یا منفی.

در اینکه تردیدی نیست که بسیاری از کسانی که منافع مالی،سیاسی دارند با وقوع جنگ مخالفتند و در صورت بروز حداکثر دفاع را می کنند،بدتر از آن نیروهای مذهبی ارتدوکس هستند که می توان حتی بمب گذاری و... را هم از این دسته افراد انتظار داشت.مقاومت های خرده بورژوا ها و یا ناسیونالیست های افراطی و مذهبی ها متعادل و... را هم می توان انتظار داشت.

تمامش البته این نیست.احتمال دارد - احتمال دارد - که جنگ در اینجا در ساختار های سیاسی خشک و سفت و سختی که وجود دارد پایان بدهد.همین ساختارهایی که حضور بسیاری از مردم را نادیده می گیند.ممکن است نقش پررنگ کذهب در سیاست را کمرنگ تر کند،نقش روحانیان و...

به هر حال اینها تماش ایده ست و لزومی ندارد که به واقعیت بپیوندد.بحث من بیشتر شاید این است که در کشور بی ثباتی نظیر ایران و ساختار های افتضاحی نظیر آنچه هست،برخورد نظامی شاید در خیلی از مسائل گره گشا باشد،کما اینکه در موارد دیگری ممکن است وضع را بسیار وخیم تر کند.

فرزانه یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 23:58 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
این بدترین حالت ممکن است ... اگر چه به یمن شامورتی بازی های احمقانه حکومت دور از ذهن هم نیست . پوتین هم ااره کرد که هدف از فشارها به سوریه ، ایران است .
این وسط ایران دلش به دستمال سرخ چاوز و کنفرانس ویدئویی نصراله خوش است لابد .

جنگ هر چه باشد و هر طور اتفاق بیفتد طبقه متوسط از آن آسیب می بیند . طبقه ای که الان با تحمل همه کاستی ها و فشار ها دل خوش کنک هایش را یکی یکی دارد از دست می دهد با روی دادن جنگ زیر پایش خالی خواهد شد اقلاً برای مدت نامعلومی
جنگ در ایران با کشورهایی مثل افغانستان و عراق و حتی وینتام فرق دارد . به لحاظ تنوع فرهنگی ، انگیزه های مذهبی شیعی که چند دهه است دارد رویش تبلیغ و سرمایه گذاری می شود و قدرت اقتصادی نیروهایی مثل سپاه ....فکر می کنم اینجا همه چیز فرسایشی می شود و این تلفات را بالا می برد.
هزینه این تلفات را هم فقط طبقه متوسط می پردازند .


سلام

با شما چندان موافق نیستم،به نظرم این بدترین حالت ممکن نیست،حتی به این گزینه هم که مطرح می فرمایید که طبقه متوسط آسیب اصلی را می بیند هم محل چون و چراست.

پیش تر هم اشاره کردم،در جنگ اینکه در چه طبقه ای هستیم و در کجا ایستادیم و نوع پیشبرد جنگ بستگی دارد و گزینه ای همیشگی برای اینکه چه کسی آسیب می بیند و چه کسی سود می بیند وجود ندارد.

در جنگ جهانی دوم و در کشور آلمان،در کوتاه مدت صاحبان صنایع سنگین سود کلانی بردند و لیبرال ها و کمونیست ها و بدتر از همه یهودی ها تاوان بسیاری پرداخت کردند.با بازنده شدن آلمان در جنگ کل کشور در فلاکت فرو رفت.در ایالات متحده بر عکس،اقتصاد جنگی بر اثر جنگ شکوفا شد و تا حدی سال های رکود اقتصادی 1929-1932 به تاریخ سپرده شد.حتی برتر از آن،قدرت های جهانی اروپایی و ژاپن که به سرعت در حال رشد بودند،اسیب زیادی دیدند و راه برای ایالات متحده هموار شد.جنگ در ژاپن هر چند دو شهر را به کلی نابود کرد،ولی پس از آن ایالات متحده و در کل متفقین،اصلاحاتی در ساختار سیاسی ژاپن انجام دادند که پیش از آن تصور شدنی نبودند،فئودالیته ارتجاعی آن کشور در هم شکست و دموکراسی به ضرب و زور در آنجا نشست کرد.


در کشور های همسایه،طالبان و رژیم صدام از کار بر کنار شدند،هر چند امنیت همچنان به طور کلی برقرار نشده ست،ولی وضع از زمان صدام و به طور اخص،طالبان بسیار بهتر است.

مشخص است که جنگ هر کشوری با کشوری دیگر نمونه ای خاص در زمانی خاص است.ولی بحث بر سر مشابهت هاست.
اگر وضع بر همین منوال پیش برود و مشروعیت حاکمیت همین طور سقوط کند،مسلما ً وضع با زمان جنگ تحمیلی بسیار متفاوت خواهد بود و تعداد کمتری به جبهه ها خواهند رفت،ولی اینکه از طبقه متوسط جوانان بخواهند جنگی فرسایشی در شهر ها راه بندازند در نظر من دور از ذهن است،هر چند که احتمال عملیات بمب گذاری توسط بسیاری از بسیجی ها فعلی بسیار زیاد است،شهادت و این صوبتا


البته این ها تمامش حدس و خیالات است.اما وقتی زیست شناسان برای پانصد هزار سال اینده و تکامل انواع گونه ها خیال پردازی می کنند،ما چرا برای احتمالاتی که همین بیخ گوشمان هست به گوش و حواس جمع نباشیم؟!

فرزانه دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 00:04 http://www.elhrad.blogsky.com

از آشنایی با دوستان جدید که اهل نظر باشند و اهل دل خیلی خوشحال می شوم .امیدوارم نوشته های ایشان را هم در وبلاگستان ببینیم
معرفی آثار هم عالی بود محمدرضا ...موعد رفتنم به کتابفروشی نزدیک است .اول ماه است

شما خوشحال،خانم پویه خوشحال،منم خوشحال،هـــَــمـــَ از هــَــمــَــ خوشحال تر (به قول امام راحل).

جای ما را هم در کتاب فروشی ها خالی کنید،وضع اقتصادی اکیدا اجازه هیچ گونه ولخرجی را نمی دهد.کتاب های توی صف خوانده شدن هم که جای خود!

ر- پ دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 15:03

محمد رضا خان با شما موافقم که "سرمنشا بسیاری از مشکلات ما ..." . مگر نه این است که در ممالک توسعه یافته این توسعه از خواست و اراده ی حکومت ها نشأت گرفته است؟ ممکن است هدف اولیه توسعه نبوده باشد، اما فراهم آوردن زمینه های آزادی عقیده و تحزب و هزار آزادی مگوی دیگر در نهایت به شرایطی که می دانید و می دانیم منجر شد. مفهوم مخالف آن را نیز تصور بفرمایید. چگونه است که حکومت می تواند نظر من و شما را در کوچه پس کوچه ی وبلاگستان بخواند و با فیل خود آن را کیش و مات کند، اما نمی تواند کاری برای بیسوادی و فحشا و اعتیاد و ... کند؟ نگو که باور نمی کنم. با نظر فرزانه خانم در مورد پرداخت هزینه ها به شدت موافقم. بسیاری از دوست و آشنایان خودمان هستند که همین آمنیت نیم بند شب و روز خود را به بلای جنگ ترجیح می دهند.
هر بار که به اینجا سر می زنم حس می کنم ممکن است بار دیگری در کار نباشد . بک آپ دارید ؟

سلام مجدد

راستش در مورد "فرآیند توسعه" و "توسعه نیافتگی" تئوری ها و نظریات متعددی وجود دارد که اصلاحات از جانب حکومت،یا در ادبیات توسعه :"اصلاحات از بالا به پایین " تنها یکی از آن هاست.الزاما در کشورهای توسعه یافته جکومت ها باعث پیشرفت نشدند و یا عکسش.هر کشور شرایط خاص خودش را دارد و مواردی متعدد :فرهنگی،سیاسی،جغرافیایی،تاریخی،مذهبی،اقتصادی و... بر آن تاثیر گذارند.البته می ترسم کار به پرحرفی ام بکشد و می گذارم هر زمان تمایل داشتید در مورد این مسئله بیشتر صحبت می کنم،یا حتی همین جا بخواهید مینویسم و گفتمان برقرار می کنیم.

ببینید خانم پویه،یکی از مسائل و مصایب ما راضی شدن به کمترین هاست،بسیاری از آنچه که حتی در همین قانون اساسی نیم بند خودمان بدان اشاره شده ست از ما دریغ می شود،گرفته می شود،و ما حتی نسبت به آنها آگاهی نداریم.

من توقع ندارم که همین الان بریزیم در خیابان و تظاهرات کنیم،به هیچ وجه.ولی اینکه مدام نیت سازش داشته باشیم و دست از انتقاد و نقد کردن مداوم برداریم و نقش خودمان در قامت "گروه های فشار" فراموش کنیم برای من پذیرفتنی نیست.

...

بک آپ ندارم،نمی دانم چرا برای انجامش سستی به خرج می دهم.حتی برای چند وبلاگ قبل هم بک آپ ندارم،(البته از یکی شان دارم).گوشزد خوبی بود،از امروز ده تا ده تا ذخیره می کنم شان.خودم هم رایحه فیلتر را حس میکنم!

ر- پ چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 10:35

چه بگویم که جانا سخن از زبان ما می گویی.
به نظرم بهتر باشد اینجا از گفتمان دو نفره پرهیز کنیم و حوصله سایر دوستان را سر نبریم. از گفتمان با شما استفاده خواهم برد.

خواهش می کنم.لطف دارید

پندارنویس چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 23:55 http://pendaremah.blogsky.com

نمیدانم چرا این همه نگرانی در این سطور موج می زند و چرا فکر همه ما ابستن حادثه شده است . پیش بینی می کنیم و نمی خواهیم بودنش را و این نهایت تلخی است !

موقعیت استرس زا،بدنبال خودش تشویش و نگرانی به همراه دارد،من هم در مقام کسی که رایحه ی ِ جنگ به مشامش رسیده،نگران است و پیش بینی می کند،در حد بضاعت ناچیز خودش.

اینکه من نگران شرایط زندگی خود،خانواده،نزدیکان،و یا در سطحی کلان تر باشم حق من و البته مسئله ای طبیعی ست.

نوشینه شنبه 7 مرداد 1391 ساعت 01:16 http://nargess7.blogfa.com

وقت نداشتم همه کامنتها را بخوانم اما جنگ وحشتناکه . یه سری به وبلاگ مین و زندگی بزن تا بدانی چی می گم باورت میشه هنوزم روز در میان یک نفر در جنوب کشور شهید می شه اونم با بمبهای به یاد مانده از جنگ بیست سال پیش ؟

در وحشتناک بودنش که تردیدی نیست.آمار وحشتناک است.در کشورهایی نظیر افغانستان وضع حتی از این هم بدتر است.

بابت وبلاگی هم که معرفی کردید سپاس.مشغول خواندنش هستم.

ستاریان یکشنبه 8 مرداد 1391 ساعت 06:10 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
پس اینجا را حتما ببینید:
http://www.warforgod.blogfa.com/

سلام بر شما
سپاس بابت لینک
رفتم و تعدادی از مباحث آن را خواندم.ولیکن قانع نشدم
مثلا به این پست توجه کنید:
http://www.warforgod.blogfa.com/post/6

پست های شما را خواندم،می توانم حدس بزنم که یحتمل با مبانی استدلال و انواع مغالطه آشنایی دارید.آیا شما در این پست استدلال می بینید؟نمی گویم چنین نیست،من موضع ام خنثی ست،ولی دلایلی قابل اثبات برای ادعای خود ندارند.مانند بسیاری دیگر از پست هایشان

ستاریان دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 19:32 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
بله حق با شماست خب من جز پست اول و ماقبل آن را ندیدم و این دو پست از دقت و ریز بینی لازم برخوردار بود و این برایم جذابیت داشت. هرچند افتتاحیه گذشت و اتفاقی هم نیفتاد اما اگر مطابق با تحلیل میشد، دیگر چندان مغالطاتش به چشم نمی امد.

سلام مجدد

بله جناب ستاریان.بحث من دقیقا ً بر سر همین است.بسیاری از وبلاگ نویسان از این سنخ چنان می نویسند که انگار بویی از قدری بی طرفی نبرده اند.مثلا ً در استدلالشان پیرامون بهاییت،صهیونیسم،یهودیت و یا حتی مسیحیت.قدرت اینها - خاصه بهائیان مفلوک - انقدر نیست که بر روی آن مانور می شود و از طرف دیگر کارنامه خود ایران و حزب الله و فلسطینیان هم چندان چنگی به دل نمی زند.

بزرگترین ایراد نوشته هایی از این دست به گمان من،فقدان هر گونه روخیه انتقادی در برابر خود، وبه لجن کشیدن ناموافقان است.البته من وبلاگ هایی از این دست بسیار می خوانم،یک علتش برای قدرتمند تر شدن در طمینه منطق و کشف مغالطه ها،ولی نویسندگان چنین وبلاگ ها با چنین گرایشاتی باید یاد بگیرند - دست کم قدری در ظاهر - بی طرفی خود را حفظ کنند تا قابل اعتنا باشند.وگرنه نوشته هایشان پژواکی در حد خودشان دارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد