مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

هشتاد و شش

در ایران، سنتی دیرینه ست که جماعت مدام از ناآگاهی مردم بنالند و یکدیگر را به خوانش کتاب دعوت کنند.در سیمای وطنی برنامه های عریض و طویل راه می انداختند و به ملت کتاب معرفی می کردند،که غالب موارد نگارش سه تن بود:امام راحل،شهید پرافسور مطهری و شهید آوینی.


به پیروی از رسمی چنین،و برای نشان دادن اینکه بهای کتاب آنچنان که کافرانش می گویند گزاف نیست،به قیاس نخ نما شده ی ِ قیمتش با ساندویچ و امثالهم می پرداختم تا نشان بدهم می شود در کنار خرج برای ساندویچ و پیزا و فست فود،ناپرهیزی نکرده و گوشه ای هم برای کتاب خرج کنند.مثالی که از چند سال پیش و با بالاتر رفتن قیمت کاغذ،به کناری رفته و می رود خاطره شود.


آن چنان که من از تجربه اهل فن دریافتم،هر چند که در آستانه سال نو کتاب فروشی ها نظیر فروشگاههای پوشاک و خشکبار و ... شلوغ نمی شود،ولی دست کم تکانی می خورد.علتش مشخص است،آخر سالی سر کیسه ها شل می شود و حساب دو دو تا چهار تا کمرنگ تر می شود و در ثانی وقت آزاد به گونه ای هست بشود محض خاطر خدا تورقی کرد.


امسال اما راستی راستی کویر است.آنقدر خلوت است که فله ای بیاییم بیرون و سیگاری بکشیم و خاطره بگوییم و بیم این نداشته باشیم مشتری داخل مانده.با شروع شدن تحریم ها قیمت کاغذ ها تا شصت درصد افزایش داشته و هم زمان قدرت خرید مردم هم به نسبت سالهای پیش کاهش یافته،گل بوده به سبزه آراسته شده.گاهی آنچنان بیکارم که می توانم بنشینم حسابی کتاب بخوانم.البته اینکه آدمی بتواند سر کارش به مطالعه اش برسد بد نیست،ولی پــــَرش به پول بگیرد به نظر می رسد بهتر باشد.



برادران  - و البته گاهی خواهران - بسیجی آزادند که هم چنان دم از شکوفایی اسلامی بزنند و مشکلات را گردن دُژمن بیندازند و جانانه از کارآیی حکومت دفاع کنند؛ولی این طور به نظر می رسد که طبقه متوسط ایران ک َ مثل شن هایی شده که در نیمه بالایی ساعت شنی هستند،ساعتی که خم شده و دانه های شن ذره ذره تحلیل می روند.


وضعیت از بد به بدتر نزول پیدا می کند،تضمینی وجود ندارد که از بدتر به بدترین سقوط نکند.


پ.ن.:کامنتها را زین پس پاسخ می دهم،باور کنید وقت نداشتم

پ.ن.2:حماسه ای آفریدند ملت و  نماینده گان براستی منتخب راهی ِ خانه ملت می شود برای انجام کارشان.فامیل درجه یک استیک بار هم حساب کار دستش آمد !

نظرات 7 + ارسال نظر
یک لیلی شنبه 13 اسفند 1390 ساعت 12:29 http://mowjkavir.blogfa.com

قدر ایام فراغت و فرصت مطالعه را بدانید. خوش به سعادتتان.

مرسی
غم نان اگر بگذارد

فرزانه یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 22:17 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
عجب شغل محشری داری رفیق
کاش مال من بود پرش به پول نگرفت هم نگرفت باور کن همیشه دوست دارم یک کتابفروشی داشته باشم که یک گوشه اش گل هم بفروشم

وقتی با کلمه دلمان را خالی می کنیم بهتر است تا که خودمان را به کوری بزنیم دست مریزاد

همساده کتاب فروشی از آن دست شغل هایی ست که - خاصه در ایران - مصائب خاص خودش را دارد.البته رک و راست بگویم برای من بیشتر در مقام تفریح است،ولی خب باید در نظر داشت که از خود کتاب فروشی به نسبت سرمایه ای که گذاشته میشود و فضایی که می گیرد به نسبت پول کمی در می آید.کتاب فروشی ای که من در آن هستن بزرگ نیست،نهایت 140 متر،چنین فضایی چنانچه تبدیل به کافه و یا کافی شاپ می شد دست کم پنج یا ده برابر راندمان مالی داشت.
البته تفریح به این صورت هم نمی داشت.این هم هست!

الهه یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 22:47 http://http:/

آقا خیلی اوضاع خرابه، خیلی..

خانوم اوضاع خیلی خرابه،خیلی

نگارنده دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 13:40 http://30youngwoman.blogsky.com/

برادر جان من به خدمت شما عارضم که علی رغعم همه مشکلات من همچنان کتاب می خرم و می خوانم و نمی توانم به دانلودهای پی دی اف دل خوش کنم و امروز هم قصد سر زدن به یکی از کتابفروشی های محبوبم دارم (کتابسرای بهمن، میدان ونک) که خیلی بزرگه و توش می تونی گم بشی ....

ولی باور می کنم که اوضاع قمر در سوسمار است، دیگه عقرب جواب نمیده ..حالا داشته باش اون طرف سال رو که نور علی نور خواهد بود.

آبجی شما کارت درسته.یادته قرار بود همدیگه رو ببینیم؟

پیانیست پنج‌شنبه 18 اسفند 1390 ساعت 10:37 http://baharakmv21.blogsky.com

سلام.
سیاه نمایی تا به کی؟ بخندیم به تحریم پحریم تا دنیا مثل سابق به ریشمان بخندد.

بدبختی اینجا ست که دنیا دیگر به ریشمان نمی خندد،بلکه برایمان شاخ و شاخه هم می کشند!

میله بدون پرچم شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 12:09

سلام
امیدوارم که شب عیدی از آن سه نویسنده کبیر کلی کتاب بفروشید
البته امیدوارم که یه تکونی بخوره! هنوز فرصت هست

منیره دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 01:19 http://rishi.persianblog.ir/

الهی پَرت به پول بگیرد جانانه ولی نثرت حسابی پر و پیمان است پسر جان .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد