مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

هفتاد و ششمین

نقل است که بسیاری از جوندگان،توانایی پیش بینی وقوع سیل را دارند و چنانچه احساس کنند بارانی که می بارد؛ منجر به سیل می شود و سیل از مسیر لانه ی ِ ایشان می گذرد،کاسه و کوزه را جمع می کنند و می زنند به چاک.خانه که برود زیر آب حداقل تن ِ خودشان هم در مصیبت نباشد.پاره ای دیگر از جانداران که چنین توانایی هایی را ندارند پس از سیل در قامت اجسادی باد کرده و بو داده،جمع آوری میشوند و یا در گوشه ای می پوسند.


...


در دنیایی که پول حرف اول را می زند و سلامت و آرامش و پیشرفت و هنر و سلیقه و تفریح و تفریح و تفریح و تنوع و حال و حول ارمغان اسکناس و حساب بانکی ست،شاید چند صباحی بتوان گور بابای ِ دنیا گفت و در لاک خود فرو رفت،ولی واقعیت این است که سیلی خواهد آمد و زندگی ات را بر فنا خواهد داد و من از آنجا که سر سوزن درایتی دارم و می دانم که مسیری که می روم رَه به ترکستان می برد، تصمیم دارم که تا ماه آینده شغلم را ترک کنم،و ناگفته پیداست که چنین تصمیمی تا چه حد مرا سخت است.البته نا گفته نماند که ترک کارم به یکباره نخواهد بود،تصمیم دارم که از ماه آینده سه روز در هفته بروم و باقی روزهای هفته را پی کار دیگری باشم که توسط یکی از دوستانم به من پیشنهاد شده است.


گمان می کنم که به مرحله حساسی رسیدم،چنانچه به هوش نباشم نخواهم توانست پی ریزی ِ زندگی توام با آرامش مالی را داشته باشم.آدم کمی هم خودش را وارسی کند خوب است،واقعیت مطلب این است که من از آن دست افراد شکست ناپذیر نیستم که در همه شرایط مثل بولدوزر کار خود را پی می گیرند و پیش می برند.راندمان کاری من تا حد بسیار زیادی مرهون آرامش اعصاب و روانم است و تنها روزهایی که فراغ خاطر دارم می توانم مثلا ً کتاب بخوانم.اثباتش تعداد زیادی کتاب که نصفه و نیمه چند وقت اخیر نیمه کاره رها شد.


طی یک ماه آینده من تصمیماتی بزرگی خواهم گرفت و کارهای بزرگی در زندگی خودم خواهم کرد و چند نقشه ای را که کشیده ام عملی خواهم نمود.چند نمونه اش را چنانچه عمری باقی باشد همین جا نشان خواهمش داد

نظرات 9 + ارسال نظر
مریم نگار شنبه 17 دی 1390 ساعت 09:09 http://zanbil-m.persianblog.ir/

سلام...
....تصمیمات بزرگ ...معمولا دل بزرگ می طلبد...
....تغییر...حرکت...تکامل...هرچه اسمش را بگذاریم...بهترین تصمیم است....چون سمت و سوی آرامش و آسایش روح و روان و ذهن را دارد..
باآرزوی بهروزیتان...منتظر خواندن کارهای بزرگ تان هستیم..

سپاس،دلی چنین بزرگ در خود نمی بینم!

...

راستش نوشتم تصمیمات بزرگی برای خودم و کار های بزرگی در زندگی خودم باز هم،با این حساب تغییر شغل و یا ساختن چیزهای هر چند کوچک در زندگی شخصی کوچکدر میان بی کران افراد ِ انسانی،بزرگ محسوب می شود.وگرنه چیزی آن چنان بزرگ نخواهد بود که بشود رویش مانور کرد !

یک لیلی شنبه 17 دی 1390 ساعت 09:13

موفق باشید. هوش را به همین کاری که شما در صدد انجامش هستید تعریف می کنند. هر چند می دانم که دل بریدن از کاری که دوست داریم سخت است.

سلام.چه عجب یادی از ما کردید!

راستش نمی دانم هوش را بتوان این گونه تعریف کرد یا نه،ولی امروز برای نخستین باز طی چهار ماه گذشته سرکارم نرفتم و امشب دریافتم چه کار لذت بخشی دارم و نمی دانم ! افسوس غم نان اگر بگذارد،متاسفانه لذت و علاقه به شغلی که داریم،پول نمی شود.چه خبر بدی !

الهه محمدی یکشنبه 18 دی 1390 ساعت 01:28

خوبه، آورین آورین !!
پ.ن. خزنده ها نمی دونی تو شرایط پیش بینی نشده، چه کار می کنن؟!

شغلشون رو عوض می کنند !

الان شما آشتی ای دیگه !خیالمون راحت؟

پرچونه یکشنبه 18 دی 1390 ساعت 01:50

اصن ما عاشق اینجور رها کردنها هستیم نکه در زندگی ِ کوتاه خود زیاد از اینکارها کرده ایم ....کلن ذوق می کنیم برای اینکارها
انشاالله که در شغل آینده آرامش اعصابو روانتان مستدام

به به،خام پر چونه.ماشالله شما هم که زندگی خود راه آرامش اعصاب را خوب بلدید،راستی هر هفته کوه میروی؟

الهه دوشنبه 19 دی 1390 ساعت 23:46

جا داره که از این تریبون(هم ) بگم که آشتی هستم و شما خیالت راحت!!

پ.ن. اگر که واقعن معلوم نبود!!

نگارنده چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 10:48 http://30youngwoman.blogsky.com

کار درستی می کنی .... نظر من رو که قبلاً هم شنیده بودی ... امیدوارم به هر تو تاش برسی هم رفاه مالی و هم رضایت خاظر از پرداختن به اموری که ازشون لذت می بری

منیره چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 16:09 http://rishi.persianblog.ir/

به موقع عوض کردن مسیر زندگی هنر مردان خداست !

زن زنگیری محمد رضا ! تو این هیر و ویری
آخه همپین گفتی تصمیم بزرگ یه دختر خیلی قد بلند اومد جلوی چشمم
قرارمون که یادت نرفته
وایسا تا بیام

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 16:10

چند تا غلط املایی دارم ؟؟ آآآآ اوووو
البته در برابر اشتباههای تایپی پسرم که رقمی نیست اینها همیشه پدر رو می نویسه ژدر

پرچونه پنج‌شنبه 29 دی 1390 ساعت 00:57

هر هفته کوه می رفتیم !!!
این هفته را نرفتیم چون کلاً با تکرار مکررات مشکل ریشه ای داریم
حالا نکه سیم پیچی های مغزمان اتصالی پیدا کرده
هی هوااار می زنیم کوهی دیگر برویم امـــا
صدای ما به کی می رسد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد