مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

چهل و پنجمین خواب

امیدوارم که هرگز اتفاق نیفتد و زبانم لال در تظاهراتی و یا چیزی شبیه این جسم نازنینم از کف نرود،مازاد بر اینکه آدمی به غایت جان دوست هستم،باید حواسم جمع باشد که بدن بر جای مانده و عکس کارت ملی توسط برادران مهربان چپو نشود که به راستی مایه دستمایه شدن به نفع برادران را دارد.


موها همچو شهیدان مورد علاقه حاکمیت از یک سو به این سو آمده و ریشی دارم بس پر پشت و نگاهی خمار که گویی به آن سوی افلاک نظر دارد.خلاف نظر خانواده که اصرار تام داشتند که عکسی چنین برای آدمی همچو تو نه شایسته است و نه بایسته،با پیراهنی سفید و چهره ای شبه بسیجی - شهیدی عازم عکاسی شدم و عکس کارت ملی ام الان همچون برادران مهربان است.


همیشه هم این جوری نبود.در دبیرستان و اوایل دانشگاه تفریحی سالم٬سه تیغ کردن بود،با ورود به دانشگاه موهایم بلند شدند به آستانه بیست،سی سانتی.پس از خلاص شدن از شر موها مرض ریش گذاشتن به جانم افتاد و و به قول دوستان دانشگاهی تیپی چون "گروه فشاری ها".یکی دو سالی را با ریش پروفسوری گذراندم و پس از کمی سر گردانی حال را سبیل می گذارم و چه سبیلی.هر روزبلند تر می شود.کنار لب هایم را یکی،دو سه سانتی پایین آمده.از نظر هیبت و هویت حرف ندارد،ولی در زمان غذا خوردن کمی آزار می دهد و باید مدام دستمالی در دست داشته باشم تا بقایای غذا لای سبیل گیر نکند و اسباب آبرو ریزی !به یاری باری تعالی می خواهم جا پای برادرمان نـــــیــــچـــــه بگذارم!


البته که همه اش مرض است.گمان کنم پس از پریدن مرض این یکی دیگر ژانگولر بازی ها با انواع موهای صورت به پایان برسد.امشب که مهمان ها آمده بودند از دیدن سبیلم حسابی خندیدند و من هم به همراهشان.در مورد بار اولی که سبیل ناز را به زیر تیغ کشیدم و خاطره اش هم حرف دارم که باشد برای پست های بعد . در حال بروم که مهمان ها منتظرند

نظرات 26 + ارسال نظر
ریحانه یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 10:14 http://http://rizbozorg.blogfa.com/

ریشی دارم بس پر پشت و نگاهی خمار که گویی به آن سوی افلاک نظر دارد، خیلی از این قسمتش خوشم اومد!
توی این دور و زمونه که آدم ها دل پردردی دارند و به این آسونیا به هر چیزی نمی خندند، فکر کن سبیل تو چقدر خنده دار بوده که باعث خندشون شده! خدا خیرت بده
سبیل عالی مستدام...

مرسی.من هم به مستدام ماندنش امید بستم

فاطمه یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 10:39 http://30youngwoman.blogsky.com

اول لبگم خیال نکن با این پست نیم بند دل ما خوش می شه .. بعد از یک هفته اومدی یه چیزی نوشتی که فقط به قولت به منیره جونی عمل کرده باشی

این روزا اتفاقاً سبیل های بلند که از کناره های لب به سمت پایین می آیند دوباره مد شده .. من خوشم می آد. از ریش پروفسوری هم خوشم می آد. کلاً از تنوع خوشم می آد.

کاش یه عکس هم از خودت با این سبیل ها بزاری

میگم حالا الان یکی کارت ملی تو رو ببینه خیال می کنه از این برادرهای بسیجی هستی که تغییر قیافه دادن اومدن قاطی مردم به عنوان ستون پنجم

بی انصافی نکن فاتیما.باور کن نمی شد که ننوشتم.همین دیشب آنقدر مست خواب بودم که وقتی رسیدم که مهمان ها کمی بعد آمدند و من آنچنان به حال زار بودم که به اتاق رفتم و بیست دقیقه ای ساعت گذاشتم و خوابیدم تا چشمم ٫یش رویشان باز باشد.

البته عاقبت این خستگی ها منجر به استعفا شد که شرحش مفصل است و خواهم نوشت

فاطمه یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 14:32 http://30youngwoman.blogsky.com

من به جون تو غر نزنم، به جون کی غر بزنم؟
خودم هم نمی توانم راحت بنویسم .... وقت که دیگه نگو ... راستی از کتاب فروشی استعفادادی؟

یه نفر بین همه یه شغل آبرومند داشت اون هم که بر باد رفت

[ بدون نام ] یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 14:42

http://www.chare.ir/index.php?dispatch=categories.view&category_id=2442&items_per_page=200

بلندترین یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 17:03 http://www.bolandtarin.blogsky.com

شما سیبیل رو ولش کن
یه دستار ببند به سرت
سعدی زمان خویشتن باش!
اصلا برو به جای کودک درون سعدی درونت رو پیدا کن!

مهدی پژوم دوشنبه 24 مرداد 1390 ساعت 00:41 http://mahdipejom.blogsky.com

سلام رفیق...
سبیل را دوست ندارم چندان. نماد سنت هایی ست که یاداوری شان آزارم می ده اد.
ریش بلند اما قصه اش دیگر است و دل از دست ام می ربای اد...

منیره دوشنبه 24 مرداد 1390 ساعت 01:29 http://rishi.persianblog.ir

پس کو عکس دیده خمار ؟
ایشالا دلت همیشه جوون بمونه . حالا حالاها با آیینه کار داری

از این چهره های بسیجی نما تو تظاهرات کم نبودنا. دیکتاتور چزّون ٍ قم رفته بودیم . فک کردیم محاصره شدیم . از ترس مُردم جان مادر ! یهو دیدیم همه فتنه گرند ... خیالمون راحت شد

منیره دوشنبه 24 مرداد 1390 ساعت 01:31

فاطمه جون هنوز به قولش عمل نکرده . قول داده بود عکسشو بذاره .
محمد رضا جان لو رفتی دیگه نمی تونی در بری

پیانیست دوشنبه 24 مرداد 1390 ساعت 07:35 http://baharakmv2.blogsky.com

جای نیییز خالیه الان که بیاد بگه:«خوب در مورد ریش و سبیل چیزی نخونده بودیم که خدا رو شکر حالا خوندیم»
جالب بود. دنیای زنها و مردها چقدر متفاوته. زنها٬ البته منهای من٬ به آرایش فکر میکنن و مردها به پیرایش...

فاطمه دوشنبه 24 مرداد 1390 ساعت 15:11 http://30youngwoman.blogsky.com

بهارک جونم بیا یه کم از اینکه به ظواهر توجه نداریم تعریف کنیم (علامت خودشیفتگی)

من هم به آرایش خیلی نمی پردازم عزیز دلم،‌فکر کنم منیره هم همینجوره،‌

منیره جونی، نمی تونه به این راحتی ها در بره .. من هم پیگیری می کنم

منیره سه‌شنبه 25 مرداد 1390 ساعت 02:16 http://rishi.persianblog.ir

فاطمه جون منم شکل همین محمد رضام . همین جوری خوشگلی خدا دادی دارم . یک بار دیگه پست محمد رضا رو مرور کن ببین چه خوشکله بچه ام !! ریش و سیبیل چخماخی و چشمای خمار و این حرفا . پسرم شکل خودمه . حالا عکس میزاره میبینیم [ زنهای قاجار ]

ولی خودمونیم این بچه ام بیشتر از خوشکلیاش گفته تا سر روی بی پیرایشش ها !!! منظورش چی بود ؟؟

واقعن جای نیزززز خالیه . بگذار بیاد پیش من باید جبران کنه غیبتاشو .

پیانیست سه‌شنبه 25 مرداد 1390 ساعت 06:55 http://baharakmv2.blogsky.com

عجب چت باکسی شده ها. مهمونا اصلا به صاحب حونه کار ندارن خودشون با هم گرم صحبتن! مثل این عروسیا که عروس دوماد میرن عکس بندازن و مهمونا دارن با پذیرایی خودکشی میکنن. چه خوب شد تایید نظرات از بین رفت.

نیکادل سه‌شنبه 25 مرداد 1390 ساعت 09:31 http://peango.persianblog.ir/

سلام
بازم می شه تنوع های دیگه به خرج بدی، مثلاً از این ریشای ژان وال ژانی بذاری بی سیبیل ، بعدش یه مدت با سیبیل، بعد یه ریش مثلثی کوچولو روی چونه بدون سبیل، بعد با سیبیل، بعد ریش ستاری بذار، تا اون موقع هم من فکر می کنم و مدلای دیگه بهت پیشنهاد میدم
واقعاً از کتاب فروشی اومدی بیرون؟

نیکادل سه‌شنبه 25 مرداد 1390 ساعت 09:33 http://peango.persianblog.ir/

آی دخترا چرا به آرایش فکر نمی کنین؟ خوشگل میشین که

فاطمه سه‌شنبه 25 مرداد 1390 ساعت 22:27 http://30youngwoman.blogsky.com

نیکای عزیز
من به آرایش هم فکر می کنم هم عمل، فقط اکثر مواقع تنبلیم می آد

راستی من با سبیل خالی بیشتر از ریش خالی موافقم ..

منیره جونی امیدوارم زودتر عکس بزاره وگرنه این خیل مشتاقان از شدت ناراحتی سر به بیابان می گذارند

منیره چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 01:11

صاب خونه خوابیده و مهمونا گرم صحبت !

نیکاجان آرایش کنم پوستم خراب میشه
(دیدی این زنهای خیلی پیر رو کورتون نمی خورن میگن پوکی استخوان میگیریم )

دیگه اگه محمد رضا خواست بیاد خونه خودش باید یا الا بگه ...

مترجم دردها چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 11:15 http://fenap.blogsky.com/

یالا یالا

من خودم نمی توانم در حال به مدیریت بروم.عکس سیبیل هم بر روی چشم.می گیرم و می گذارم بر پروفایل


فقط دوستان بنویسند و بشنوند فقط اسراف نکنند !

NiiiiiZ چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 16:24 http://taktaazi.blogfa.com

من اینجام!!
بید مجنون! مترجم دردها! هادی ! هدا!

دیگه هستم! قول می دم، قول!!

فاطمه چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 20:52 http://30youngwoman.blogsky.com

سرکار خانم نیییییییییییییییز

از بس که دوستان اینجا یاد شما می کنند ما هم علی رغم آشنایی اندک مشتاق خواندن نظرات شما شده ایم ... خدا وکیلی راست گفتم

محمدرضا چی کار داری می کنی؟ از کتاب فروشی هم که اومدی بیرون، پس چرا کم پیدایی برادر؟

NiiiiiZ چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 21:27 http://taktaazi.blogfa.com

بهارک عزیز دلم! منیره جونیم! فاطمه مهربونم!
چاکر همتونم دربست! یعنی می گم دربست یعنی واقعن دربستا! یعنی در حد داغون و اینا!

ای مترجم دردها! یعنی مطلبی در مورد ریش و سبیل نخونده بودیم که ...

یعنی می خای پس فردا که تو خیابون دیدیمت نگیم ای بلا! توام که گروه فشاری ای و این حرفا دیگه.
حالا هی سیبیلتو تاب بده! حالا باز تاب بده
استغفر ا...!

مترجم دردها چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 22:32 http://fenap.blogsky.com

بابا فاتیما من گفتم از آن قسمت آمدم بیرون،وگرنه کار غرفه کی مرا رها کرده است!

...


دوستان اگر پایند یک سر و صدایی راه بندازیم و کل کل و این حرفا!
(من الان سندی گوش دادم رو هوام !)

نیز کجایی تو دختر؟کجا بودی نبودی؟جرمانی می خوای بـــــَــشـــی؟!

مامان منیر کجا رفتی؟بیا اینجا سر و صدا کنیم.نیکا دل؟پیانیست؟آبجی فاتی؟


...

لازم به تذکار نیست نویسنده چت کرده !

پیانیست چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 23:23 http://baharakmv2.blogsky.com

هاهاها...
بچه ها نییییز سفارتشم رفت و 4 مهر تو دانشگاه معارفه داره خبر دارید یا نه؟ یعنی قشنگ و زیبا داره میره پیش منیره. الهی... قربون بچه مون بشم.
مام الان رستاک گوش دادیم رو هواییم. بامداد بعد از تموم شدن هر آهنگی به گروه رستاک میگه آفرین... یعنی مشوق به این باحالی تا به حال دیده بودین؟

منیره پنج‌شنبه 27 مرداد 1390 ساعت 00:38

سلام پسر گلم !! خوبی بابا ؟ از خواب پا شدی خواب الو ؟؟
نیستی نیستی وقتی میای چه سر وصدایی میکنی ...

خوشگل پسر ! روی چی کل کل راه بندازیم ؟ ما که اختلافی نداریم
ما فقط یه مشکلی داریم اونم این سیبیلای توئه . تا نبینیم که نمی دونیم چی بگیم . موضوع این پست سیبیل بود . نبود ؟؟ بود دیگه ... باید در مورد موضوع گفتگو کنیم . عکسو بزار خبرمون کن .

الهه(خدابانو) پنج‌شنبه 27 مرداد 1390 ساعت 01:52 http://7asemaneabi.blogfa.com/

وای چه جالب چهره رو توصیف کردی... جالبه که ریش و سبیل برام جالبه ولی از سبیل تنها خیلی بدم میاد...حالا سبیل ناصرالدین شاهی باشه خوبه ها...

پیانیست پنج‌شنبه 27 مرداد 1390 ساعت 21:56 http://baharakmv2.blogsky.com

موافقم اگه سبیل بخواد تنها باشه باید سبیلی باشه که بتونه بار ابهت یه چهره رو به تنهایی بکشه. به جای ۳۰ بیل باید دستکم ۴۰ - ۵۰ تا بیل باشه.

نیکادل شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 00:05 http://peango.persianblog.ir/

بابا کل این وبلاگستان سوت و کوره به قرعان ...
منیر جون بذار خراب بشه من همیشه میگم الانه که با رنگ و روغن یه بهبودی حاصل میشه فردا که پیر شدیم دنیای آرایش هم ذره ای خوشگلمون نمیکنه.
فاطمه جان من از عمل می ترسم عمل نکنی ها این دماغا الان مده فردا از مد میفته دوباره همین کله قندای خودمون مد میشه
ممد رضا جون کجایی داداش؟ بابا تو که مردی ما رو . آخه چرا نمی تونی بیای؟
خانم نیز من الان میام وبلاگتون ببینم این همه شور و صفا بر سر جانانه کیست؟
بهارک جونم کاردرست رو بامداد میکنه به قرعان. بی هیچ واهمه ای نظراتش رو ابراز میکنه بچه انگار که داره تو ناف آمریکا زندگی میکنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد